نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 202
براى مداوايش در قبال ده هزار درهم اعلام
آمادگى كن. مرد شامى قبول كرد. امام به ابوخالد خبر داد كه او كلك خواهد زد و بعد به
او گفت:
برو گوش چپ دختر را بگير و بگو: اى خبيث على
بن الحسين به تو مىگويد از جسم اين جاريه بيرون رو و ديگر بر نگرد. ابو خالد همين
كار را كرد ولى مرد شامى به وعدهاش عمل نكرد. به خواست امام آن دختر دوباره گرفتار
شد و دفعه دوم ابو خالد با راهنمايى امام اول پول را گرفت و بعد با گفتن همان جمله
دختر را شفا داد.1
د - وقتى عبدالملك خليفه بر حجاج نامه نوشت
كه از ريختن خون فرزندان عبدالمطلب دست بكشد، امام در همان ساعت به او نوشت كه در ساعت
فلان از شب فلان از ماه فلان به حجاج چنين و چنان نوشتهاى و رسول خدا به من خبر داد
كه به اين جهت مدتى بر حكومت تو افزوده شده است.2
امام با اين اقدامات خود به خليفه، نشان داد
كه او تنها كسى است كه با رسول خدا رابطۀ مستقيم دارد و ميراث وحى در اختيار
اوست و علم لدنى به همه چيز دارد و دنيا و آخرت تحت تسلط اوست، تنها اوست كه شايسته
حكومت، ولايت و مرجعيت است و غير او امام باطل است.
نظارت بر جريانهاى فكرى
الف - هشدا نسبت به عقايد غاليان
امام هم نسبت به جريانهاى فكرى درون شيعى
نظارت تمام داشت و هم نسبت به جريانهاى فكرى انحرافى ديگران. وقتى ديد كه بعضى از شيعيان
گرفتار عقيده غلّو شدهاند و ممكن است امامان را از شأن بندگى بالا برده و به الوهيت
آنها معتقد شوند هشدار داد و فرمود:
«اِنَّ قَوْماً مِنْ شيعَتِنا سَيُحِبُّونا
حَتّى يَقُولوُا فينا ما قالَتِ الْيَهُودُ فى عُزَيرٍ وَ ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى
بْنِ مَرْيَمَ قَلا هُمْ مِنّا وَ لا نَحْنُ مِنْهُمْ»3