نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 206
راحت طلبى، بزرگى طلبى، حب ثروت
و....1
اينها نقاط ضعف زهرى بود و حكومت
هم با انگشت گذاردن بر همين نقاط ضعف او را به خدمت گرفته بود. يك بار كه زهرى همراه
امام بود، حضرت دست به دعا و مناجات برداشت و ضمن مناجات بر او شنواند:
«اى نفس تا كى به دنيا دل مىبندى
و تكيهات را آبادانى آن قرار مىدهى؟ آيا از پيشينيانت عبرت نمىگيرى؟»2
در موارد متعدد ديگر امام سعى
داشت او را به خطاهايش متوجه كند و به صراط مستقيم باز گرداند. سرانجام امام با نوشتن
نامهاى تند او را به شدت توبيخ كرد و راه و روشش را نكوهش نمود. به فرازهايى از آن
نامه توجه فرماييد:
«خدا ما و تو را از فتنهها نگه
دارد و بر تو نسبت به آتش جهنم ترحّم كند، چه اينكه تو در حالتى هستى كه بر هر كس كه
اين حالت تو را بداند، شايسته است بر تو رحم آورد... ببين كه فردا در پيش خدا چه وضعى
خواهى داشت وقتى از تو در مورد نعمتهايش بپرسد كه چگونه آنها را رعايت كردى؟ و حجتهايش
كه چگونه آنها را ادا نمودى؟ مپندار كه خدا عذرهاى تو را مىپذيرد و بر تقصير و كوتاهى
تو راضى است؟ دور است و دور است اين توهم و چنين نيست. خداوند در كتابش از علما عهد
گرفته كه: «حجتها را براى مردم آشكارا بيان كنند و آنها را كتمان نكنند.»3
بدان كمترين چيزى كه كتمان كرده
و سبك ترين بارى كه برداشتهاى اين است كه وحشت ستمگران را به اُنس تبديل كردهاى و
با نزديك شدن به آنان و اجابت دعوتشان هر گاه خواستند. راه ستمگرى را برايشان هموار
كردهاى.
چقدر مىترسم كه فردا قرين گناهت
گردى و همنشين خائنان شوى و از آنچه به خاطر كمك بر ظلم ظالمان گرفتهاى و موالى كه
به ناحق از عطاياى آنان كسب كردهاى، سؤال شدى؟
به كسى نزديك شدى كه نه حقى را
به صاحبش باز گرداند و نه باطلى را ردّ كرد. تو دوستدار دشمن خدا شدى! آيا چنين نبود
كه آنان با نزديك كردن تو به خودشان، تو را قطب آسياب ظلم، پلى براى عبور به سوى كارهاى
خلاف و پلهاى براى رسيدن به گمراهيشان ساختند، تو به سوى گمراهى آنان دعوت مىكردى
و رونده راه آنان بودى. به وسيلۀ تو در علما ايجاد شك كردند و دلهاى جاهلان را
با