responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 218

گشته و به مراحل بالايى از ايمان برسند. داستان زير نشان دهنده درجه بالاى عبوديت و بندگى يكى از غلامان امام سجاد است.

سعيدبن مسيب گويد:

«سالى قحطى شد و مردم همگى در طلب باران بودند ولى دعايشان اجابت نمى‌شد، ناگاه ديدم غلام سياهى بر بالاى تلى رفت و از مردم كناره گرفت و به درگاه خدا دست به دعا برداشت. هنوز دعاى او تمام نشده بود كه ابرى بر آسمان ظاهر شد و غلام شكر خدا كرد و رفت و باران باريدن گرفت. من كه اين مقام را از او ديدم، تعقيبش كردم و ديدم داخل خانه امام سجاد (ع) شد. خدمت حضرت رسيدم و از حضرت خواستم كه او را به من بفروشد و حضرت قبول كرد. وقتى غلام باخبر شد از من علت كارم را پرسيد و من نيز گفتم به خاطر آنچه از تو ديدم مشتاق تو گشتم. وقتى غلام متوجه شد دست به دعا برداشت و گفت: خدايا اين رازى بود بين من و تو ولى حال فاش شد پس مرا بميران و پيش خود ببر و گريست تا از دنيا رفت.»1

وفات امام

بنا به قول مشهور امام در سال 95 در سن پنجاه و هفت سالگى دار فانى را وداع گفت2 بنابراين دو سال از زندگى آن بزرگوار در دوران امام على (ع) بوده و 34 سال نيز دوران امامت ايشان بوده است. در اصول كافى نقل شده كه امام على (ع) هنگام وفات به امام سجّاد فرمود:

«فرزندم! رسول خدا تو را مأمور كرده كه بعد از خود امامت را به فرزندت محمد بن على بسپارى و از جانب من و رسول خدا به وى سلام برسان.»3

اين روايت تصريح مى‌كند كه امام سجاد هنگام شهادت امام على (ع) حضور داشته است.

از اخبار معلوم ميشود آن جناب نيز شهيد شده است. چون فرموده‌اند:


[1] - منتهى الامال جلد 2، ص 36 و 37 (نقل به مضمون)

[2] - منتهى الامال، ج 2، ص 36، و 37 (نقل به مضمون).

[3] - عوالم به نقل از اصول كافى، مناقب و ارشاد

نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 218
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست