responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 51

آماده شدن براى نبرد زرهى به تن كرد. آن زره مقدارى بلند بود و امام با دست آن را پاره كرد. آهن زره دست امام را مجروح كرد و وى را به بستر انداخت. «1»

در صحنه‌اى پدر را مى‌بيند كه اصحاب را در خيمه‌اى به دور خود جمع كرده و با آنان صحبت مى‌كند، خود را به سختى به نزديكى خيمه رساند تا سخنان پدر را بشنود.

امام حسين بعد از حمد و ثناى خداوند و قدردانى از همراهى ياران تا آنجا، خاطرنشان شد كه فردا روز سختى خواهد بود و بيعت را از آنان برداشته آنان آزادند كه تاريكى شب را پوشش خود گرفته، به سويى رهسپار شوند و از چنگال دشمن خون آشام خود را برهانند؛ در ضمن از آنان خواست كه هر يك دست مردى از اهل بيت را گرفته و آنان را نيز با خود ببرند. «2»

غم مظلومى پدر بر دل امام سجاد سنگينى كرد ولى ديد هنوز سخنان پدر تمام نشده كه اصحاب يك به يك اظهار وفادارى و جانبازى كردند و هر كدام با سخنانى شورانگيز و حماسى، آمادگى خود را براى نبرد خونين با دشمن امام اعلام نمودند امام سجاد از اين وفادارى و جوانمردى ياران پدر احساس خوشحالى كرد.

در صحنه‌اى ديگر، امام سجاد در بستر است و عمه بر بالين او به پرستارى مشغول است؛ پدر را مى‌بيند كه در خيمه‌اى خلوت گزيده و «جون» غلام آزاد شده ابوذر به اصلاح شمشير براى نبرد مشغول. زمزمه پدر را مى‌شنود كه اشعارى حاكى از بى‌وفايى دنيا زير لب مى‌خواند. با شنيدن زمزمه پدر كه حاكى از حقايقى است كه فردا رخ خواهد داد. گريه گلويش را مى‌گيرد ولى خود را كنترل مى‌كند و بر بلايى كه نازل شده صبر مى‌نمايد. امام عمه‌اش زينب بى‌تاب شده و شيون بر مى‌آورد. امام حسين خواهر را به صبر و سكوت دعوت و به صبر و تحمل فرا مى‌خواند.

روز عاشورا

نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 51
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست