نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 108
منصور در
فرمانى به يكى از سردارانش با بيان ضرب المثل: «اجِعْ كَلْبَكَ يَتْبَعُكَ» (سگت
را گرسنه بدار تا به دنبالت راه بيفتد) سياست مالى واقتصادى خود را در برابر مردم
تبيين كرد. [1] و در پرتو اين سياست موفق شد اموال زيادى به چنگ آورد و براى
فرزندش به ميراث نهد. اين اموال به قدرى زياد بود كه نياز مالى ده سال حكومت
عباسيان را تأمين مىكرد. [2]
منصور و علويان
از
ديدگاه منصور، اساسىترين خطرى كه موجوديت دودمان عباسى وحكومت آنان را تهديد
مىكرد، علويان بودند؛ زيرا هم دلائل وتوجيهات آنان براى خلافت نيرومندتر وهم
خويشاوندى ايشان به پيامبر (ص) نزديكتر از عباسيان بود. علاوه براينكه درميان مردم
افرادى شناخته شده وبرخوردار ازنفوذ وموقعيتى برتر بودند.
منصور با
درك اين موقعيت، تمامى تلاش خود را براى سركوبى آنان به كار برد.
نخست به
سراغ محمدوابراهيم، فرزندان عبدالله بن حسن كه از دوران سفّاح متوارى شده بودند
رفت و چون به آنان دست نيافت پدرشان و بسيارى از فرزندان امام حسن (ع) را دستگير و
روانه زندان كرد، تا شايد از طريق وارد آوردن فشار برايشان بر محمد وابراهيم دست
يابد.
محمد
وابراهيم كه ديدند راهى جز تسليم يا جنگ ندارند دست به قيام زدند و درجريان قيام
آنان بسيارى از علويان به شهادت رسيدند. [3]
منصور پس
از آنكه خاطرش از ناحيه نفس زكيّه آسوده گشت به ديگر علويان پرداخت و آنان را به
شيوههاى مختلف تحت فشار قرار داد. گروهى از آنان را در ربذه گردآورد و به زنجير
بست و به قدرى به آنان تازيانه زد كه گوشت و خونشان به هم