نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 109
آميخت؛
سپس آنان را تحت سختترين شرايط به كوفه منتقل كرد و به زندانى افكند كه شب و روزش
تشخيص داده نمىشد. زندانيان ناچار بودند براى تشخيص اوقات نماز، قرآن را به پنج
بخش تقسيم كنند و هر يك از نمازهاى روزانه را پس از قرائت يك بخش از قرآن اقامه
كنند. علويان دراين زندان در وضعيّت بسيار بدى بسر مىبردند و سرانجام با فرو
ريختن سقف روى آنان توسط مأموران، همه آنان به شهادت رسيدند. [1]
روش ديگر
مبارزه منصور با علويان اين بود كه آنان را زنده، در لاى ديوار مىگذاشت تا بدين
وسيله جان بسپارند. [2] او در سخنى به قتل صدها نفر از علويان اعتراف كرده
مىگويد: «من هزار تن يا بيشتر از فرزندان فاطمه را كشتم.» [3] وى خزانهاى از
سرهاى بريده علويان را براى پسرش مهدى به ميراث نهاد و بر هر سرى ورقهاى آويخته
بود كه معرّف صاحب آن بود و در ميان آنان سرهاى پير مردان، جوانان وكودكان وجود
داشت. [4]
منصور وامام صادق (ع)
منصور
درميان علويان، ازامام صادق (ع) بيشتر از همه بيم داشت؛ از اين رو با آنكه امام
(ع) روى مصالحى خود را به ظاهراز مناقشات وكشمكشهاى سياسى دور نگهداشته و به عبادت
وتعليم وتربيت افراد و گسترش فرهنگ اسلامى مشغول بود- با رها آن حضرت را احضار كرد
وتصميم به قتل وى گرفت. سيدبن طاووس به هفت مورد از موارد احضار پيشواى ششم توسط
منصور اشاره مىكند و مىنويسد درتمامى اين موارد، خليفه عباسى تصميم به قتل امام
(ع) داشته وامام (ع) با خواندن دعا شرّ او را دفع مىكرد، [5] تا اينكه سرانجام پس
از آن همه احضارها واذيت وآزارها نسبت به امام (ع)،
[1] - ر.
ك: مروج الذهب، ج 3، ص 298- 299 والامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 474.