نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 152
نعمتى به
شمار نمىرود بلكه نعمتى است كه وى را از خدا و آخرت دور مىكند؛ بر اين اساس
چگونه ممكن است فردى همچون امام صادق (ع) كه وجود مباركش مجسمه حق جويى، خداخواهى
و آخرت طلبى است با وى و دستگاه خلافت وى ارتباط داشته باشد.
علاوه بر
اين، بيانات گهربار امام (ع) درس سودمندى براى همه مردم در زمينه ارتباط با
پادشاهان و حاكمان جور بود، ميزان ارزش معنوى افرادى را كه سعى مىكنند به ستمگران
و زورمداران تقرب جويند روشن و وظيفه مردان الهى را در رابطه با آنان مشخّص
مىكند.
2- در برابر كارگزاران
* در
برابر فرماندار مدينه: عبداللَّه بن سليمان تميمى مىگويد:
هنگامى
كه محمد و ابراهيم، فرزندان عبداللَّه بن حسن بن حسن به شهادت رسيدند، منصور، فردى
به نام «شيبة بن غفّال» را فرماندار مدينه ساخت. وى در نخستين جمعه پس از ورود خود
به مدينه در مسجد پيامبر (ص) بر فراز منبر رفت و پس از ستايش پروردگار گفت: «همانا
على بن ابى طالب ميان مسلمانان اختلاف افكند و با مؤمنان جنگيد و خواستار حكومت
براى خويش بود و آن را از اهلش دريغ كرد. ليكن خداوند او را از حكومت محروم ساخت و
بر اين غصّه ميراند. پس از او فرزندانش نيز در فساد، دنباله رُوِ او، و جوياى
حكومتند، بدون آنكه شايستگى آن را داشته باشند؛ به همين جهت در نقاط مختلف زمين
كشته مىشوند و در خون خود در مىغلطند.»
سخنان
«شيبه» بر مردم گران آمد، ليكن هيچ كس جرأت پاسخگويى نداشت. در اين هنگام، مردى كه
پيراهنى پشمين در بر داشت برخاست و گفت:
«ما خدا
را ستايش مىكنيم و بر خاتم پيامبران و سرور فرستادگان، حضرت محمّد (ص) و نيز همه
فرستادگان و انبياى الهى درود مىفرستيم. امّا خوبيهايى كه گفتى، ما، اهل و شايسته
آنيم و آنچه از زشتى برشمردى، تو و سرورت (منصور) بدان سزاوارتريد ....»
نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 152