نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 237
فرمان
خليفه را اجرا كرد و خانه آن گرامى را آتش زد و درب خانه و دهليز را سوزانيد. [1]
بدين ترتيب يك بار ديگر، آتش خلافت، دامن بيت امامت را فرا گرفت و خاطره تاولهاى
دل رنجيده مادر كه از آتش بر افروزى دستگاه خلافت در بيت امامت نشأت گرفته بود،
براى پسر تجديد گرديد.
منصور
چون از اين روشها طرفى نسبت و به نتيجه نرسيد، امام (ع) را به مركز خلافت احضار و
انواع تهمتها و افترائها را به سوى آن گرامى سرازير كرد. گاهى او را به حسد، كينه
و دشمنى نسبت به خاندان عباسى متهم مىكرد و گاه ديگر، به گرفتن وجوه شرعى از
افراد به عنوان خليفه مسلمانان.
پيش از
اين اشاره كرديم كه منصور بالغ بر هفت بار امام صادق (ع) را به نزد خود احضار كرد،
[2] و هر بار قصد جان آن حضرت را داشت، ولى خداوند هر بار توطئهاش را نقش بر آب
مىكرد و امام (ع) با سلامتى و سرافرازى از نزد وى به مدينه باز مىگشت.
بعد ديگر
تلاشهاى مذبوحانه منصور عليه امام صادق (ع) جذب دانشمندان و فقيهان جيره خوار به
دربار و جانبدارى از آنان در برابر حوزه علمى و فقاهتى امام صادق (ع) و وادار كردن
برخى از آنان به طرح سؤالات مشكل علمى و اعتقادى در مجالس دربارى و درخواست جواب
آنها از آن حضرت به منظور شكست وى بود.
وى، وقتى
در اين صحنه نيز شكست خورد، طرح محدود كردن فعّاليتهاى فرهنگى امام (ع) و تعطيل
كردن حوزه درسى آن حضرت و جلوگيرى از رفت و آمد دانش پژوهان به محضر آن گرامى را
به اجرا در آورد و امام (ع) را سخت تحت فشار قرار داد.
خلاصه
سخن آنكه: منصور در ارتباط با امام صادق (ع) دست به هر توطئه و ترفندى زد، ولى
امام (ع) با تدبير و دورانديشى و ژرف نگرى خاصى كه نسبت به مسائل و جريانات داشت،
توطئههاى او را يكى پس از ديگرى خنثى و كوشش و سعيش را تباه مىساخت؛ چندانكه
منصور ناگزير شد بر اين حقيقت اعتراف كند و با صراحت، وجود