responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 45

صحيح و سالم بود. فرمود: چون به نزد او رفتى سلام مرا به او برسان و به وى خبر بده كه فلان روز و فلان ساعت خواهد مرد. ابو بصير مى گويد: بر گشتم و نزد ابوبصير بودم تا آنكه ديدم درهمان روز و همان ساعت كه امام (ع) پيش بينى كرده بود، در گذشت. [1]

ب- اخبار از رويدادهاى گذشته‌

بعضى از حوادث و رويدادهايى در گذشته رخ داده بود كه جز انجام دهنده آن كسى از آنها مطلع نبود ولى امام (ع) از آنها خبر مى داد. اينك چند مورد.

يكى از ياران امام (ع) به نام «ابو كهمس» مى‌گويد: وارد مدينه شده در خانه اى فرود آمدم. در آن خانه دختركى زيبا بود كه توجه مرا به خود جلب كرد. وقتى شب هنگام خواستم وارد خانه شوم، آن دختر در را باز كرد. دست دراز كردم و سينه اورا گرفتم.

صبح روز بعد خدمت امام صادق رسيدم. امام (ع) تا مرا ديد فرمود: اى ابوكهمس! از گناهى كه ديشب مرتكب شدى توبه كن! [2]

بين يكى از ياران امام صادق (ع) به نام «مهزم» و مادرش مشاجره لفظى رخ داد و او با مادرش تندى كرد. «مهزم» روز بعد خدمت امام (ع) شرفياب شد. امام (ع) آغاز به سخن كرد و فرمود:

اى مهزم! چرا ديشب با مادرت، خالده آنگونه تندى كردى؟ مگر نمى دانى كه شكم او منزلى بوده كه تو در آن سكونت داشته اى و دامنش گهواره اى بوده كه تو در آن پرورش يافته اى و پستانش ظرفى بوده كه از آن شير نوشيده‌اى؟ پس با او با تندى و خشونت رفتار مكن! [3]

ج- اخبار از راز دل افراد


[1] - اثبات الهداة، ج 3، ص 102

[2] - همان مدرك

[3] - همان مدرك

نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست