نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 56
ابو شاكرد يصانى،
خطاب به
امام صادق (ع):
تو يكى
از ستارگان درخشنده هستى و پدرانت، ماههاى تابنده و مادرانت، بزرگواران نيكو سيرت
و زيبا صورت بودند، و طينت تو از برترين و گرامىترين طينتهاست، و زمانى كه نامى
از دانشمندان برده مىشود، انگشتها به سوى تو اشاره مىروند و تو را مىستايند. [1]
3/ 2- محدثان و مورخان غير معاصر امام (ع)
آنچه تا
كنون بر شمرديم، اظهار نظرهاى موافقان و مخالفانى است كه معاصر امام صادق (ع)
بودند و اظهار نظر كنندگان از نزديك با آن حضرت ارتباط داشتند و شاهد مراتب فضل و
كمال آن گرامى بودند. در اين بخش، به اعترافات و اظهار نظر مخالفانى مىپردازيم كه
دوران زندگى امام را درك نكردهاند، ليكن به اقتضاى شغل خود، يعنى سيره و تراجم
نگارى، يافتههاى خود را درباره شخصيّت والاى پيشواى ششم (ع) در نوشتههاى خود به
رشته تحرير در آوردهاند. اين بخش از اظهار نظرها فراوان است. ما در حد گنجايش
درس، به مواردى از آنها اشاره مىكنيم.
ابو الفتح، محمد بن قاسم شهرستانى (متوفى: 548 ه. ق):
او در
مسائل دينى از دانشى فراوان بوخوردار و در ادب و حكمت به مرتبه كمال رسيده و
فوقالعاده زاهد و پرهيزگار بود. مدتى كه در مدينه مىزيست، شيعيان و دوستانش، از
وجود پر فيضش بهره مىبردند و آن حضرت، اسرار علوم را به آنان مىآموخت. او سپس به
عراق رفت و مدتى نيز در آنجا زيست. و هرگز خود را در معرض رياست و پيشوايى (از
آنگونه كه دنيا خواهان و شيفتگان قدرت و رياست براى دستيابى به آن تلاش مىكنند)
قرار نداد، و براى دستيابى به خلافت (كه از بستر اصلىاش منحرف شده و به صورت
سلطنت و حكومت طاغوتى در آمده بود) با كسى به ستيز برنخاست.
زيرا كسى
كه در درياى زلال معرفت غوطهور است، به خشكى ساحل تن در نمىدهد