اين بانوى بزرگوار گر چه در كشور روم و در كاخ سلطنتى
امپراتور و فرزندش مىزيست و پيش از آشنايى با «بيت امامت» كيش مسيحى داشت، امّا دست
تقدير و مشيّت حق [2] او را به خانواده امامت رهنمون ساخت تا آخرين شكوفه ولايت و امامت
از دامن او برويد.
داستان بدين قرار بود كه در جريان لشكركشى كه امپراتور
روم عليه مسلمانان داشت، [3] عدهاى از زنان نيز براى پرستارى و كمكهاى درمانى همراه
سپاه حركت كردند. «نرجس خاتون» نيز به صورت ناشناس همراه زنان به راه افتاد.
سپاه روم با سپاه اسلام درگير شدند و از آنان شكست سختى
خوردند. عده زيادى از آنان از جمله زنان پرستار، اسير مسلمانان گشته و به بغداد برده
شدند.
در اين هنگام، امام هادى (ع) يكى از ياران خود را مأمور
كرد به بغداد رود و آن كنيز را از مالكش بخرد. با نشانههايى كه امام داده بود «نرجس»
از بين ديگر بردگان زن شناسايى و خريدارى شد و به محضر امام هادى (ع) آورده شد.
امام (ع) خواهرش «حكيمه» را فراخواند و ضمن معرفى «نرجس»
به وى فرمود: «اين همان است.» حكيمه خاتون چون اين سخن امام (ع) را شنيد، «نرجس» را
مدتى در آغوش گرفت و بسيار خوشحال شد. سپس امام (ع) به خواهرش فرمود:
اى دختر رسول خدا! او را به خانهات ببر و واجبات و مستحبّات
الهى را به او بياموز كه او همسر «ابو محمّد» و مادر «قائم» مىباشد. [4]
[2] - در پارهاى روايات براى نرجس خاتون و انگيزه حضور
وى در ميان لشكريان پدرش خوابى نقل شده است. براى آگاهى ازتفصيل اين خواب به كمال الدين،
ج 2، ص 417-423 رجوع كنيد
[3] - تاريخ دقيق اين لشكركشى مشخص نيست. آنچه در منابع
تاريخى آمده، وقوع جنگهايى ميان قواى روم و مسلمانان درسالهاى 240-253 هجرى قمرى است
كه در خلال آنها اسيرانى از دو طرف گرفته شده است. جريان لشكركشى ياد شده ممكن است
در سال 248 يا 249 بوده كه طىّ آن بسيارى از نيروهاى دو طرف كشته و تعداد زيادى از
اشراف روم به دست مسلمانان اسير شدند (ر. ك. تاريخ العرب و الّروم، ص 225؛ كامل ابن
اثير، ج 7، ص 121)