نام کتاب : تاریخ زندگانی امام مهدی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 19
گفتم: بر اعصابت مسلط باش كه وعده خدا نزديك است.
آن گاه لحظهاى غفلت بر من دست داد، گويى پردهاى بين
او و من آويخته شد. پس از چند لحظه كه آن حالت برطرف شد، متوجه شدم كه حجّت خدا به
دنيا آمده است.
مولود را ديدم كه پيشانى بر سجده نهاده است. او را در
آغوش گرفتم. در اين هنگام صداى امام را شنيدم كه فرمود: عمه پسرم را نزد من بياور.
مولود را نزد امام حسن (ع) بردم. امام او را در آغوش گرفت. در گوش راست او اذان و در
گوش چپش اقامه گفت. آن گاه دست مباركش را بر ديدهها، گوشها و ديگر اندام بدنش كشيد
و كامش را برداشت. سپس به وى فرمود: فرزندم سخن بگو. حجت خدا بى درنگ سخن آغاز كرد: