نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 115
بيابد؛ از اين رو، در وصف وى نوشتهاند: واثق، سخت علاقمند
به غنا و شيفته خوانندگان، و خود در اين زمينه استاد بود. مجلس او پيوسته به وجود خوانندگان
زن و مرد و صداى تار و تنبور آباد بود. [1]
ابن عبد ربّه از قول فردى به نام ابوالحسن، داستانى از
بدمستى واثق و زناى او نوشته كه خلاصه مضمونش چنين است:
روش واثق چنين بود كه وقتى شراب مىنوشيد و مست مىشد
در همانجا مىخوابيد، هر يك از نديمان او كه مست مىشدند همانجا رها شده و نزديكش مىماندند.
واثق، زمانى شراب نوشيد و مست شد و خوابيد. ياران او اتاق
را ترك كردند؛ ولى دو تن از خوانندگان زن و مرد آنجا ماندند. چون اتاق خلوت شد خواننده
مرد با سرودن چند شعر و دادن آنها به كنيزِ خليفه، مراتب علاقمندى و شيفتگى خود را
نسبت به او ابراز كرد. او نيز با سرودن چند شعر در پاسخ وى به ابراز تمايل او پاسخ
مثبت داد.
در اين ميان واثق هشيار شد و در جريان ردّ و بدل شدن كاغذ
ميان كنيز خود و فرد مغنّى قرار گرفت، و بىدرنگ كنيز خود را آزار كرد و او را به عقد
مغنّى درآورد، ولى پس از اجراى عقد، در حضور مغنّى، زن مغنّيه را در اتاقى برد و با
وى آميزش كرد، سپس از اتاق بيرون آمد و به آن خواننده گفت: تو خواستى در مورد كنيزم
به من خيانت كنى ولى من در حالى كه او همسر تو بود به تو خيانت كردم. [2]
بدين ترتيب خليفه مسلمانان (!) براى درهم شكستن شخصيّت
يك خواننده خيانتكار كه خود به دربارش فراخوانده است به خيانتى زشتتر روى آورد و با
مغنّيهاى كه چند لحظه پيش آزادش كرده و او را به همسرى فرد ديگرى درآورده بود در حضور
همسرش