نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 126
مىبينى ما از فرزندان ابوطالب چه مىكشيم!؟
متوكّل به اقتضاى شرايط، با فرزندان ابوطالب رفتار ناخوشايند
داشت؛ يكى از مىكشت، يكى را در بند مىافكند، ديگرى را از نظر مالى و زندگى در تنگنا
قرار مىداد و چهارمى را تحقير مىكرد. محمّد بن علاى سرّاج به نقل از بَخْتَرى مىگويد:
در «مَنْبِجْ» [1] نزد متوكّل بودم كه مردى از فرزندان محمّد بن حنفيّه بر او وارد
شد. متوكّل بدون اعتنا به او با وزيرش فتح بن خاقان گفتگو مىكرد. چون مدّت ايستادن
آن جوان به درازا كشيد و در اين مدّت متوكّل به او توجّه نكرد، جوان به خشم آمد و گفت:
اگرمرا به انگيزه ادب كردن احضار كردهاى، خودت (با اين
رفتارت) بىادبى نمودى، و چنانچه بدين منظور مرا فرا خواندهاى كه اطرافيان پست و رذلت
بىاعتنايى و سبك شمردن تو را نسبت به خاندان من بشناسند، (با اين رفتار اهانتآميزت)
شناختند.
متوكّل از سخنان شجاعانه و بىباكانه او به خشم آمد و
گفت: «اگر مسأله خويشاوندى و بردبارى نبود زبانت را با دستم از دهانت بيرون مىآوردم
و ميان سر و پيكرت جدايى مىافكندم هر چند پدرت محمّد در جايگاه تو قرار داشت؛ سپس
رو به فتح بن خاقان كرد و گفت:
مىبينى ما از فرزندان ابوطالب چه مىكشيم؟ اينان يا حسنى
هستند كه تاج عزّتى را كه خدا پيش از آنان براى ما مقرّر كرده بر سر خود مىگذارند،
و يا حسينى هستند كه آنچه را كه خدا پيش از آنان درباره ما فرو فرستاده است نقض مىكنند،
و يا حنفىاند كه به خاطر نادانى، شمشيرهاى ما را بر روى خود مىكشند.
[1] - اسم شهرى در نواحى شام كه فاصلۀ آن تا حَلَب
ده فرسخ است (معجم البلدان، ج 5، ص 205-206)
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 126