نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 133
با مطرح كردن آنان و بيان فضائلشان، سعى در فروزان نگهداشتن
مشعل وجود اين انوار الهى در جامعه داشته باشد، به بدترين كيفر گرفتار خواهد شد.
فردى به نام «نصر بن على جَهْضَمى» در زمان متوكّل اين
حديث را از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرد كه آن حضرت دست حسن و حسين عليهما
السلام را گرفت و فرمود:
كسى كه دوستدار من و اين دو و پدر و مادرشان باشد در روز
قيامت در كنار من خواهد بود.
متوكّل دستور داد او را هزار تازيانه بزنند. پس از آن
كه پانصد تازيانه به او زده بودند فردى از او نزد متوكّل شفاعت كرد و گفت: او شيعه
نيست و از اهل سنّت است. متوكّل، باقيمانده شلّاقها را بخشيد. [1]
«يزيد بن عبداللَّه» فرماندار متوكّل در مصر يكى از سپاهيان
را به خاطر خلافى كه مرتكب شده بود كتك زد. سرباز، او را به حقّ حسن و حسين عليهما
السلام سوگند داد كه از او بگذرد.
فرماندار سى تازيانه ديگر هم به او زد!
جاسوسِ خليفه جريان را به متوكّل گزارش كرد. متوكّل طى
نامهاى براى «يزيد» دستور داد به نظامى ياد شده يكصد تازيانه بزند. وى فرمان را اجرا
كرد، سپس او را به عراق فرستاد. [2]
سرباز بيچاره تصوّر مىكرد فرماندار، مسلمان و علاقمند
به پيامبر صلى الله عليه و آله و فرزندان آن حضرت است و چنانچه او را به امام حسن و
امام حسين عليهما السلام سوگند دهد از خطاى او خواهد گذشت؛ غافل از اينكه از نظر فرماندار
و پيشواى او متوكّل، بردن نام آن بزرگواران و دوستى آنان جرمى است بزرگتر از خطايى
كه مرتكب شده و صاحب آن سزاوار كيفر شديدترى است.