نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 174
رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است پرسيد. امام
عليه السلام پاسخ داد و در پايان فرمود:
خداحافظى كن و از اين جا برو كه برتو ايمن نيستم. [1]
2- احضار امام عليه السلام
در دل شب
متوكّل با احضار امام هادى عليه السلام به سامّرا و تحت
نظر قرار دادن آن حضرت، گرچه به نخستين مرحله از آرزوهاى شيطانى خود در رابطه باامام
عليه السلام دست يافت و جلو بسيارى از فعّاليّتهاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى آن حضرت
را گرفت؛ با اين حال، وجود امام عليه السلام را همچنان منشأ خطر جدّى براى حكومت خود
به شمار مىآورد، و براى از ميان برداشتن آن حضرت به هر نيرنگ و توطئهاى كه برايش
ممكن بود دست يازيد.
مزدوران و خبرچينان نيز هيزم كش و آتش بيار اين معركه
بودند.
از امام عليه السلام نزد متوكّل سعايت شد كه در منزل وى
اسلحه و نوشته جات و اموال و اشياء ديگرى است كه شيعيان و پيروان وى در «قم» براى او
فرستادهاند و او داعيه خلافت داشته، انديشه تهاجم بر ضدّ حكومت عباسى و به دست گرفتن
قدرت را در سر مىپروراند.
متوكّل، گروهى از نظاميان ترك را مأمور كرد تا شبانه به
خانه آن حضرت يورش برده، آن را تفتيش نمايند، و امام عليه السلام رادستگير كرد و نزد
وى ببرند.
تركان، شبانه بر خانه امام عليه السلام يورش بردند. ديدند
امام عليه السلام در اتاقى در بسته در حالى كه جامه پشمين بر تن دارد، بر زمينِ شن
فرش، رو به قبله نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. منزل را تفتيش كردند؛
ولى چيزى نيافتند. سپس امام عليه السلام را با همان وضع، دستگير كرده نزد متوكّل بردند
و در گزارش خود به وى گفتند: در خانهاش چيزى نيافتيم و او را رو به قبله ديديم كه
قرآن مىخواند[2]
[1] - بحارالانواز، ج 50، ص 211؛ مروج الذهب، ج 4، ص
11
[2] - بحارالانوار، ج 50، ص 211؛ مروج الذهب، ج 4، ص
11
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 174