نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 178
امام عليه السلام رو به من كرد وفرمود: «اين تو و اين
اتاقها.» تمامى اتاقها را تفتيش كردم، جز بدره زرى كه مهر مادر متوكّل بر آن بود و
نيز كيسه مهر و موم شده ديگرى، چيزى نيافتم.
امام عليه السلام فرمود: «زير سجّادهام را هم جستجو كن!»
سجّاده را برداشتم، شمشير كهنهاى در غلاف در زير آن بود. كيسههاى زر و شمشير را برداشته
نزد متوكّل بردم و گفتم: آنچه از مال و اسلحه در منزل ايشان يافتم اينهاست.
متوكّل مادر ش را خواست و از جريان كيسه پول و مهر او
پرسيد. وى جريان نذرش را براى او تعريف كرد. متوكّل كيسه ديگرى محتوى پانصد دينار ديگر
به من داد و گفت:
اينها را براى ابوالحسن ببر و شمشير و كيسههاى پول ديگر
را نيز به او باز گردان و از سوى ما از آن حضرت عذر بخواه!
من آنها را با شرمندگى باز گرداندم و عرض كردم: سرور من!
براى من بسيار گران است كه بدون اجازه وارد منزل شما شوم، ولى چه كنم كه مأمورم.
آنان كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست
(و به چه نكبتى گرفتار خواهند شد.)
چند نكته
1- امام هادى
عليه السلام هنگام تهاجم مأموران به خانهاش، آرامش و خونسردى خود را حفظ و بگونهاى
برخورد كرد كه بر بى گناهى خود اطمينان دارد. براى بازرسان، چراغ افروخت و در اتاقها
را بر رويشان گشود و انان را به جاهايى كه احتمال نمىدادند در آنجا چيزى باشد راهنمايى
كرد تا به ايشان اطمينان دهد كه او هيچ گونه فعّاليّت غير عادى ندارد. و