يا وَيْلَتى لَيْتَنى
لَم اتَّخِذْ فُلاناً خَليلًا.)
و (به ياد آور) روزى را كه ستمكار، دست خود (از شدّت حسرت)
به دندان مىگزد و مىگويد: اى كاش با رسول خدا صلى الله عليه و آله رهى برگزيده بودم
اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب
نكرده بودم.
متوكّل با شنيدن اين گزارش گفت: چاره چيست؟ گفته شد: مردم
را در نقطهاى جمع كن و در حضور آنان اين مسأله را از على بن محمّد بپرس. اگر او آيه
را اين چنين تفسير كند (و آن را بر شيخين منطبق نمايد) حاضران، خود، جوابگوى او خواهند
بود، و چنانچه بر خلاف اين تفسير كند نزد يارانش رسوا خواهد شد!
متوكّل پيشنهاد را پسنديد. مجلسى ترتيب داد، و از قضاوت،
بنى هاشم، دولتمردان و ديگران دعوت كرد؛ سپس تفسير آيات ياد شده را از امام عليه السلام
پرسيد. حضرت در پاسخ فرمود: «از اين دو نفر در آيه با كنايه ياد شده و خداوند بدين
وسيله بر آنان منّت نهاده است. آيا اميرالمؤمنين دوست دارد موضوعى را كه خدا پنهان
و مستور داشته است آشكار نمايد؟ متوكّل گفت: نه، دوست ندارم. [2]
و بدين ترتيب و با اين پاسخ حكيمانه، نقشه متوكّل را نقش
بر آب كرد.
7- توطئه قتل امام عليه السلام
توطئههاى متوكّل، عليه امام هادى عليه السلام يكى پس
از ديگرى با شكست مواجه شد و هر