responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 220

حمايت و دستگيرى از دوستان‌

* محمّد بن طلحه نقل مى‌كند: امام هادى عليه السلام روزى براى كار مهمّى سامرّا به مقصد دهكده‌اى در اطراف ترك كرد. در اين فاصله مرد عربى سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام عليه السلام به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد.

وقتى به محضر امام رسيد گفت: من اهل كوفه و از متمسّكان به ريسمان ولايت جدّت اميرمؤمنان عليه السلام هستم؛ ول يبدهى سنگينى مرا احاطه كرده است؛ چندان كه قدرت تحمّل آن را ندارم، و كسى را جز شما نمى‌شناسم كه حاجتم را برآورد.

امام پرسيد: بدهكاريت چقدر است؟ عرض كرد حدود ده هزار درهم. حضرت او را دلدارى داد و فرمود:

ناراحت مباش، مشكلت حل خواهد شد. دستورى به تو مى‌دهم، عمل كن و از اجراى آن سرمتاب: اين دستخط را بگير. هنگامى كه به سامرّا آمدى مبلغ نوشته شده در اين ورقه را از من مطالبه كن. هر چند در حضور مردم باشد.

مبادا در اين باره كوتاهى كنى!

پس از بازگشت امام عليه السلام به سامرّا، مرد عرب- در حاليكه عدّه‌اى از مردم و درباريان در محضر آن حضرت نشسته بودند- وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام عليه السلام به آن حضرت، با اصرار، دِين خود را مطالبه كرد.

امام عليه السلام با نرمى وملايمت و عذرخواهى از تأخير آن، از وى مهلت خواست تا در وقت مناسب، دين خود را پرداخت كند، ليكن مرد عرب همچنان اصرار مى‌كرد كه هم اكنون بايد بپردازى.

جريان به متوكّل رسيد. دستور داد سى هزار دينار به امام عليه السلام بدهند. حضرت پولها را گرفت و همه را به آن مرد داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر مى‌داند كه رسالتش را

نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 220
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست