ستمگر بردبار چه بسا بخاطر بردبارىاش مورد بخشودگى قرار
گيرد و ممكن است انسان حقّ بجانبِ بىحلم، روشنايى نور حقش بخاطر سفاهتش خاموش گردد.
پيشواى دهم با اين بيان ظريف به پيروان خود هشدار مىدهد
كه مبادا با متخلّق نشدن به اين فضيلت اخلاقى ارزشمند، مشعل فروزان حقّ را در وجود
خويش خاموش كنند.
امام عليه السلام با اين نگرش به «حلم» در عمل نيز همچون
نيكان خود در برابر ناملايمات، بردبار بود و تا جايى كه مصلحت ايجاب مىكرد با دشمنان
حقّ و ناسزاگويان و اهانت كنندگان به ساحت مقدّسش، با بردبارى برخورد مىكرد.
«بُرَيْحَه» عبّاسى، كه از سوى دستگاه خلافت به سمت پيشنمازى
مكّه و مدينه منصوب شده بود- از امام هادى عليه السلام نزد متوكّل سعايت كرد و از وى
خواست دست آن حضرت را از اين دو پايگاه مهمّ كوتاه كند.
متوكّل- در پى اين سعايت- امام عليه السلام را از كنار
حرم جدّ بزرگوارش رسول خدا صلى الله عليه و آله به سامرّا تبعيد كرد. «بريحه» در ميان
راه رو به امام عليه السلام كرد و گفت: تو خود مىدانى كه عامل تبعيد تو من هستم. با
سوگندهاى محكم و استوار، سوگند مىخورم كه چنانچه شكايت مرا نزد اميرالمؤمنين يا يكى
از درباريان و فرزندان او ببرى، تمامى درختانت را (در مدينه) آتش مىزنم و بردگان و
خدمتكارانت را مىكشم و چشمههاى مزرعه هايت را كور خواهم كرد و يقين بدان كه همه اين
اقدامات را انجام مىدهم.