نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 84
نشسته و برايش آواز مىخواند. معتصم رو به من كرد و گفت:
چگونه مىبينى؟
گفتم: اى اميرمؤمنان! مىبينم كه با لطافت و زيركى خاصى
دلها را تسخير و با نرمى، آدمى را مفتون خويش مىسازد، از سخنى فارغ نمىشود مگر آنكه
دلنشينتر از آن را جايگزين مىسازد، در تارهاى صوت او گويى رشتههاى زر نهفته است،
زيباتر از رشتههاى مرواريد كه بر گردن آويخته مىشود.
معتصم گفت: اين سخنان و توصيفهاى تو از او و آوازش زيباتر
و دلنشينتر است. [1]
معتصم براى رونق بيشتر دادن به مجلس بزم خود و جذب آوازده
خوانان و رقاصان بيشتر، بيتالمال مسلمانان را سخاوتمندانه به جيب اين اراذل و اوباش
سرازير مىكرد.
وى به وزيرش «فضل بن مروان» دستور داد آوازده خوانان و
دلقكان را از مواهب ملوكانه بهرهمند سازد، و چون فهميد «فضل» حاضر به انجام خواسته
او نيست، بر وى خشم گرفت و با سعايتِ دلقكِ دربار «ابراهيم»- كه از پرداختن مزد دلقكىاش
توسط «فضل» به معتصم شكايت برده بود- وزير خود را از كار بركنار كرد. [2]
ديگر خلفاى معاصر امام هادى عليه السلام نيز در اين جهت
دست كمى از معتصم نداشتند و دربار آنان مركز فساد، فحشاء و مجمع آوازه خوانان و رقاصان
بود. براى متوكّل تنها از سوى «عبيداللَّه بن طاهر» يكبار چهارصد عدد كنيز از نژادهاى
مختلف هديه فرستاده شد. [3] «سيوطى» مىنويسد:
متوكّل غرق در شهوات و بادهگسارى بود. وى در حرمسراى
خود چهارهزار كنيز داشت كه با همه آنها آميزش كرده بود. [4]
كار وقاحت و لااباليگرى متوكّل به جايى رسيد كه حتّى امام
هادى عليه السلام را به مجلس بزم
[1] - تاريخ طبرى، ج 9، ص 122؛ البداية و النهاية، ج
10، ص 309