نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 150
ستايش داشت چندانكه آن حضرت پيش از ولادت نوادهاش به
وى- توسط جابر بن عبداللّه انصارى- ابلاغ سلام كرد و فرمود:
اى جابر! تو زنده مىمانى و فرزندم محمد بن على را كه
نامش در تورات «باقر» است، ملاقات مىكنى؛ در آن هنگام سلام مرا به او برسان. [1]
آينه تمام نماى پيامبر صلى الله عليه و آله
امام باقر عليه السلام پيشوايى مهربان، شكيبا، بخشنده
و متواضع بود و از نظر اخلاق و رفتار- همانگونه كه جابر وصف كرده بود- آينه تمام نماى
پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
مردى از اهل شام، در مدينه ساكن بود و كينه و دشمنى خاصّى
با حضرت داشت؛ در عين حال به خانه امام عليه السلام رفت و آمد مىكرد از آن جهت كه
وى را مردى سخنور، اديب و خوشبيان مىدانست.
امام عليه السلام با او مدارا و خوشرفتارى مىكرد. پس
از چندى مرد شامى بيمار شد، وصيّت كرد امام بر جنازهاش نماز گزارد. چون بستگانش او
را تمام شده يافتند خدمت امام عليه السلام رسيده و وصيت وى را به او ابلاغ كردند. امام
فرمود: او نمرده است. صبر كنيد تا من بيايم. سپس برخاست دو ركعت نماز خواند و دستها
را به دعا برداشت و مدتى سر به سجده گذاشت، آنگاه به خانه شامى رفت و بر بالين بيمار
نشست، از او تفقد كرد و شربتى طلبيد و بر كام او ريخت و به بستگانش توصيه كرد غذاهاى
سرد به او بدهند و خود بازگشت. مدتى نگذشت كه شامى شفا يافت و به نزد امام عليه السلام
آمد و عرض كرد:
امام باقر عليه السلام در اوج مقام زهد و پارسايى براى
تأمين نيازهاى زندگى خود كار مىكرد تا نيازمند ديگران نباشد. حضرت با داشتن عائله
سنگين در بخشش از همه پيشتازتر بود و هر نيازمندى به وى مراجعه مىكرد ازسفره و كمكهاى
نقدى و جنسى آن حضرت بهرهمند مىشد.