نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 286
معتمد، آخرين خليفه معاصر امام، در آغاز در برابر آن حضرت،
سياستى جديد در پيش گرفت؛ زيرا در مقايسه با خلفاى پيشين در وضعيتى بحرانىتر و متزلزلتر
قرار داشت و هر آن احتمال سرنگونى خود را مىداد. از اين رو، بهترين راه حل را در اين
ديد كه در ظاهر، خود را به امام نزديك كند و در برابر آن حضرت اظهار كوچكى و ناتوانى
نمايد و حتى از ايشان بخواهد براى سلطنت او دعا كند [1]؛ همان سياستى كه پيش از وى،
مأمون نسبت به امام رضا عليه السلام در پيش گرفته بود. ولى وقتى امام را در موضع خود،
جدّى يافت، كينهاش را آشكار ساخت و آن حضرت را به زندان افكند. در روايتى پس از اشاره
به پيشگويى امام مبنى بر اين كه در سال 260 حادثه ناگوارى براى من رخ مىدهد، از قول
مادر امام آمده است كه در ماه صفر سال ياد شده، امام همراه برادرش جعفر در زندان على
بن جرين بود و معتمد بهطور مرتب وضع آن حضرت را از زندانبان جويا مىشد و او گزارش
مىداد كه امام روزها را روزه مىگيرد و شبها را به نماز سپرى مىكند. [2]
با توجه به اين كه شهادت امام عسكرى عليه السلام در ربيع
الاول همين سال بوده، معلوم مىشود كه آن حضرت تا روزهاى آخر زندگىاش در زندان بوده
است. و اين در شرايطى بود كه محل اقامت آن گرامى در سامرّا حكم بازداشتگاه را داشت.
علاوه بر اين، امام موظف بود حضور خود را در سامرّا بطور مداوم به آگاهى خليفه برساند؛
از اين رو، مجبور بود هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافة حضور پيدا كند. [3]
مناسبترين زمان ديدار مردم با پيشواى خود همين دو روز
بود. شيعيان و شيفتگان حضرت، در اين دو روز در بيرون منزل، بر سر راه آن گرامى مىنشستند
و به هنگام عبور امام از مقابل آنان، ضمن زيارت آن گرامى، خواستهها و مشكلاتشان را
مطرح مىكردند و از آن حضرت، پاسخ مىگرفتند [4]. گاه نيز بدون آن كه آنان چيزى بخواهند،
حضرت
[1]- براى آگاهى بيشتر از اين موضع خليفه و
واكنش امام عسكرى عليه السلام در برابر آن، رجوع كنيد: مناقب، ج 4، ص
430و بحارالانوار، ج 50، ص 309