نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 45
امام عليه السلام با نهايت بزرگوارى فرمود: بگذاريد آنها
هم آب بردارند ....
پس از آن، برخوردهاى كوچكى بين دو سپاه جريان داشت و امام
عليه السلام نمىخواست حمله همگانى آغاز شود. زيرا اميد داشت، دشمن، به حق، گردن نهد
و دست از جنگ بردارد، ولى دشمن همچنان بر سر ستيز بود، طرفين از ادامه مخاصمه خسته
شدند و هيچ اميدى به صلح و توافق نبود.
چون امام، وضع را بدينگونه ديد يارانش را آماده نبرد
عمومى كرد. معاويه نيز مهياى جنگ شد. دو گروه به هم درآويختند. شديدترين نبردها در
«لَيْلَةُ الهَرير» [1]
بالا گرفت.
جنگ از نماز صبح تا نيمه شب و از نيمه شب تا فردا ظهر
طول كشيد چنانكه سپاهيان وقت نماز را نمىفهميدند و همچنان بدون استراحت مىجنگيدند.
[2]
مالك اشتر، فرمانده رشيد سپاه امام، مردانه در ميدان مىتاخت
و گروهى دلير و نامور بر گرد او بسوى دشمن پيش مىراندند. چنان شكستى در لشكر معاويه
پديد آمد كه تمام صفهاى سپاهش در هم كوبيده شد. و مىرفت كه سپاه على عليه السلام
پيروز شود.
اما معاويه با كمك عمرو بن عاص به فكر مكر و فريب افتاد
و با نيرنگِ قرآن بر سر نيزه كردن، در ميان سربازان امام عليه السلام اختلاف و شورش
پديد آورد.
سرانجام پس از اصرار زياد از جانب ياران على عليه السلام،
امام ناچار تن به حكميت ابوموسى اشعرى و عمرو عاص داد كه آنان درباره مصالح اسلام و
مسلمين مطالعه كنند و نظر خود را اعلام دارند.
وضع امام عليه السلام در پذيرفتن مسأله حكميت به پايهاى
رسيدكه اگر نمىپذيرفت شايد بهدست برخى سربازان خود كشته مىشد و مسلمانان با بحران
شديدترى رو به رو مىشدند.
[1] - هرير در لغت بهمعناى زوزه سگ از سرماست و چون در
آن شب در اثر شدت نبرد و فشار دو طرف، اسبسواران برسر يكديگر فرياد مىزدند آن شب
را «لَيلة الهرير» ناميدند. (معجمالبلدان، ج 5، ص 403 و مجمع البحرين، ج 3، ص 518
ماده هَرَر)