نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 84
در چنين جوّ آشفته و آكنده از گرايشها و عقايد گوناگون،
فرجام كار از ديد امام حسن عليه السلام پنهان نبود، ليكن از آنجا كه از يك طرف از جانب
پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر اين مقام منصوب شده بود، از سوى ديگر،
آمادگى و بيعت مردم، حجّت را به ظاهر بر او تمام كرده بود، زمام امور را به دست گرفت
و در آن موقعيّت بحرانى به قدرى حكيمانه و واقعبينانه عمل كرد كه بهتر از آن در چنان
وضعى امكان نداشت:
- دستور داد دو تن از جاسوسان معاويه را كه دستگير كرده
بودند اعدام كنند. [2]
- پيش از نبرد با معاويه با نوشتن نامه و فرستادن پيغام،
هشدارهاى لازم را به وى داد و او را از آشوب و فتنه برحذر داشت.
كارشكنى معاويه
معاويه به همان بهانهاى كه قريش بهوسيله آن از حضرت
على عليه السلام روى گرداندند و كم سنّ و سالى آن حضرت را بهانه مىگرفتند، از بيعت
با امام حسن عليه السلام سر باز زد و به مخالفت با او برخاست. [3]
معاويه نهتنها از بيعت سرباز زد بلكه درصدد از ميان برداشتن
امام عليه السلام برآمد. برخى را پنهانى مأمور كرد تا آن بزرگوار را بكشند؛ از اين
رو امام عليه السلام در زير لباس، زره مىپوشيد و بىزره به نماز نمىرفت. يك روز يكى
از اين مزدوران بهسوى امام عليه السلام تيرى افكند ولى بخاطر آن پيشبينىها به آن
حضرت صدمهاى وارد نيامد. [4]
معاويه به بهانه ايجاد وحدت و پيشگيرى از اختلاف و اغتشاش،
به عمّال خود نوشت: با لشكرى به سوى من آييد. سپس آنان را بسيج كرد و به جنگ با امام
عليه السلام به سوى عراق فرستاد. [5]