نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 212
جديد، موجب پيچيدگى روابط بينالمللى شد، بگونهاى كه
نياز به مطالعه علمى و منظم در سطح تئورى و كاربردى، بشدّت احساس گرديد. از اين زمان
به بعد، علم روابط بينالملل پايه گذارى شد. [1]
مباحث و مطالعات علمى معاصر در اين رشته، بيشتر شكل نظرى
و تئوريك به خود گرفته و تمامى تلاشها، بر آن است كه از واقعيات و حوادث، قواعد و قوانينى
استخراج شود كه امكان تعميم آنها وجود داشته باشد. نظريههاى سيستم، بازدارندگى، امنيت
دسته جمعى، موازنه قوا، امپرياليسم و وابستگى متقابل از جمله آنهاست.
اين مجادلات در محتوا و موضوعات روابط بينالملل، موجب
پيدايش دو مكتب «آرمان گرايى» و «واقع گرايى» شد. آرمان گرايان كه مروّج انديشههاى
ايدهآليستى در روابط بينالملل بودند، به موضوعاتى چون منافع جمعى، نهادهاى بينالمللى،
دادگاه افكار عمومى جهانى، حقوق بينالملل و ارزشهاى اخلاقى در سطح جامعه بينالملل،
علاقمند بوده، ترتيبات امنيت دستهجمعى را تنها راه حلّ حفظ صلح بينالمللى مىدانند.
در مقابل، واقعگرايان به عنوان وفاداران به سنّت رئاليستى
و سياست قدرت [2]، محورهايى مانند حاكميّت ملّى، قدرت نظامى و تسليحات، ديپلماسى مخفى
و موازنه قوا را مهمترين مباحث علم روابط بينالمللى تلقى مىكنند. اين اسلوب فكرى
بيش از آنكه مكانيسم حفظ صلح را در خلع سلاح عمومى و اشتراك منافع عمومى جستجو كند،
افزايش قدرت نظامى براى حفظ امنيت ملّى را توصيه مىكند كه در نهايت به حفظ صلح و امنيت
بينالمللى از طريق سيستم موازنه قوا منجر خواهد شد. [3]
ب- روش
تحقيق و پژوهش در جمعآورى اطلاعات، طبقهبندى و تجزيه
و تحليل آنها، سه رهيافت را در علم روابط بينالملل بنيان نهاد. اين سه برداشت، برحسب
ترتيب تاريخى، عبارتند از: سنّت گرايى، رفتار گرايى و فرا رفتار گرايى.