تحليلى كه «رابرت دال» از مفهوم قدرت طرح نموده، تأكيد
بر «كنترل رفتار ديگران» دارد. به طور مثال، اگر رابطه «الف»، به عنوان يك فرد يا كشور،
با «ب»، به عنوان فرد يا كشورى ديگر، بهگونهاى باشد كه رفتارهاى «ب» تحت كنترل «الف»
قرار گرفته و بنا به خواستههاى «الف» تغيير كند، در اين صورت، «الف» بر «ب» قدرت دارد.
[2]
با توجّه به تعاريف ياد شده، براى تحقق و فعليّت قدرت،
حداقلّ سه چيز لازم است.
نخست آنكه دست كم دو طرف بايد وجود داشته باشند. دوم آنكه،
بايد رابطهاى بين آنان برقرار باشد. سوم آنكه، اين رابطه به صورت يك طرف «تأثير گذار»
و طرف ديگر «تأثيرپذير» باشد.
در پايان تعريف قدرت، ذكر اين نكته ضرورى است كه در روابط
بينالملل، محور اساسى، «قدرت ملّى» است نه قدرت به مفهوم عام و كلى آن. قدرت در سطح
يك دولت يا كشور در (علم) روابط بينالملل مورد تجزيه و تحليل قرار مىگيرد. قدرت ملّى
به معناى مجموعه تواناييهاى يك دولت جهت تحقق اهداف و منافع ملى خويش است. اين تواناييها
ناشى از عواملى است كه در بخش «عوامل متشكّله قدرت ملّى» به آن خواهيم پرداخت.
ويژگيهاى عمومى قدرت
1-
نسبى بودن: در دستگاه آفرينش، تنها قدرت خداوند
تبارك و تعالى «مطلق» است. سنجش و ارزيابى ساير صاحبان قدرت به نسبت موضوع قدرت (يعنى
اقتصادى، نظامى يا سياسى) طرف مقابل (يعنى فرد يا كشورى كه با ملاحظه او، قدرتمندى
يك طرف مطرح مىشود) و زمان، انجام مىگيرد. توضيح اينكه: ممكن است يك واحد سياسى از
نظر اقتصادى از يك دولت ديگر قدرتمندتر باشد؛ امّا همين دولت ممكن است از نظر نظامى،
ضعيفتر از آن دولت باشد. (مقايسه دولت ژاپن و انگلستان) بعلاوه،
[1]
كالبد شكافى قدرت، جان كنت گالبرايت، ترجمۀ احمد شهسا، ص
256.
[2] ر. ك. تجزيه و تحليل جديد
سياست، رابرت دال، ترجمۀ حسين ظفريان.
نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 253