مرزها و آب و هوا، هر يك، به سهم خود در قدرت ملّى مؤثرند.
مرزهاى دريايى و رودخانهاى از جنبه مناسبات با كشورهاى همجوار و حمل و نقل از طريق
راههاى آبى، موجب بهرهورى بهتر از روابط تجارى و بازرگانى مىگردد. بعلاوه، اين گونه
مرزها از لحاظ دفاعى نيز مناسبترند، زيرا تاكنون كمتر تهاجم و اشغالى از طريق مرزهاى
آبى صورت گرفته و بيشتر حملات از راه مرزهاى زمينى انجام گرفته است. آب و هوا، از آن
جهت كه در ميزان محصولات كشاورزى تعيين كننده است، مايههاى قدرت ملّى را شكل مىدهد.
[2]
موقعيت سرزمينى، از يك سو، اشاره به همسايگان يك كشور
دارد. اگر همسايگان يا همسايهاى جزو دولتهاى قدرتمند باشد، به طور طبيعى، مىتواند
سلطه خود را بر آن كشور اعمال كند. از سوى ديگر، اين موقعيت، دلالت بر استراتژيك بودن
آن سرزمين دارد به گونهاى كه به طور مثال ايران، در سراسر تاريخ گذشته خود، مورد تهاجم
بيگانگان بوده است.
2- جمعيت: دولت، از يك جنبه، يك پديده انسانى است؛ يعنى،
متشكل از آحاد افراد انسان مىباشد. با اين نگرش، مردمِ تشكيل دهنده دولت، نقش مستقيم
و بلافصلى در قدرت ملّى دارند. اين نقش به مسايلى چون ميزان جمعيت، سطح سواد، مهارتهاى
شغلى و فنى، آگاهى، رفاه، نسبت سن و جنس و تعهّد اجتماعى وابسته است.
ميزان جمعيت، به تنهايى، نمىتواند ملاك قدرتمندى يا ضعف
قرار گيرد. چه بسا، جمعيتى بسيار امّا فاقد ويژگيهاى برشمرده فوق، موجبات ضعف دولت
را فراهم آورد و در مقابل، جمعيتى اندك با مهارتهاى علمى و فنى، زمينههاى تقويت قدرت
دولت را باعث گردد؛ البته براى نيرومندى و توانايى يك كشور، حداقل، جمعيت قابل ملاحظه
و متناسبى، لازم است. تاكنون كشورى كه جمعيت بسيار كم داشته باشد، نتوانسته به جرگه
دولتهاى قوى وارد شود.