نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 294
نمىكنيم، تعريف صلح دشوار مىگردد. گاهى تعريف يك مفهوم
به لحاظ بداهت و ساده بودن، بسيار مشكل مىنماياند.
عدهاى با وارونه كردن تعريف جنگ، در صدد تعريف صلح برآمدند.
«حالت صلح، حالت ملتى است كه در جنگ نيست». «سن آگوستين»، از فلاسفه سياسى اوان قرون
وسطى، براى صلح چنين تعريفى ارائه داد: «صلح يعنى نظم در آرامش». اين تعريف، زيربناى
توضيح نظريهپردازان بعدى در مورد اين پديده قرار گرفت. [1]
گاستون بوتول، از جامعه شناسان معاصر، شايد تعريف قابل
قبولترى از جنگ و صلح ارائه مىدهد كه داراى عينيت بيشترى بوده و جنبه اجتماعى بودن
آن را نيز در بر داشته باشد.
صلح حالت يك گروه انسانى حاكم بر سرنوشت خويش (و يا به
عبارت ديگر از لحاظ سياسى، مستقل) است كه مرگ و مير گروهىاش، آدمكشى جمعى هدايت شده
و سازمان يافته را شامل نمىشود. [2]
نظريههاى صلح
طرحها و نقشههايى كه براى ايجاد صلح پايدار در نظام بينالمللى
پيشنهاد گرديده، بطور شكلى و ماهوى با هم متفاوتند؛ شايد علت عمده اين امر را بتوان
ناشى از تحليل متفاوت آنها از جنگ عنوان كرد. اگر ريشه جنگ را در نهاد انسان قدرت طلب
و ستيزهجو بدانيم، براى صلح، طرحى خاص ارائه مىدهيم؛ امّا اگر شرايط و سيستم حاكم
را در آغاز جنگ، مؤثر بدانيم، نقشه متفاوتى براى تأمين صلح ارائه خواهيم داد. در اينجا،
به اختصار، نقشهها و نظريههاى صلح را مرور مىكنيم.