استدلال ساده و روشن نظريهپردازان خلع سلاح اين است كه:
چون انسان با اسلحه مىجنگد، پس براى از بين بردن جنگ- و در نهايت استقرار صلح- انهدام
تسليحات كفايت مىكند. فقدان وسائل و لوازم مورد نياز جنگ، خود به خود زمينههاى صلح
بادوام را موجب مىشود. چنانچه تاريخ هم نشان مىدهد، پيشرفت روند مذاكرات خلع سلاح،
حاكى از بهبود روابط بين دولتها و ملتها و افزايش اميد به برقرارى صلح مىباشد. [3]
وسعت و گستره خلع سلاح، خود باعث شكاف ميان طرفداران اين
نظريه گرديد.
گروهى خواهان خلع سلاح كامل و عمومى هستند: به نظر آنها،
وجود هر نوع سلاحى، به طور طبيعى مىتواند شرايط آغاز جنگ را فراهم نمايد. تمامى تسليحات
اعم از سلاحهاى معمولى، هستهاى، ميكروبى و شيميايى بايد از عرصه حيات اجتماعى انسان
حذف شوند. برخى ديگر نظرشان بر آن است كه براى كاربرد زور مشروع، نياز به سلاحهاى معمولى
براى جامعه بشرى همواره وجود دارد. دفاع مشروع از سرزمين، تعقيب مجرمان و اجراى احكام
قضايى، مستلزم چنين ابزارهايى است. بنابراين، خلع سلاح، به تسليحات كشتار جمعى مربوط
مىشود. ابزارهاى پيشرفته اتمى، شيميايى و ميكروبى بايد نابود شوند. عدهاى نيز خواستار
كاهش تعداد نظاميان و يا به طور كلى انحلال ارتشهاى ملى هستند. جايگزين ارتشهاى ملى،
يك ارتش واحد بينالمللى خواهد شد كه نظم جهانى را حفظ مىكند. [4]
ارزيابى نظرى و مصداقى اين نظريه، حاوى نكاتى چند است
كه به اختصار بيان