نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 299
مىشود. نخست آنكه، هيچ تضمينى براى رعايت خلع سلاح توسط
همگان وجود ندارد. اگر دولتهايى پنهانى به ساخت و توليد تسليحات ادامه دهند، ليكن دولتهاى
ديگر صادقانه خلع سلاح را رعايت كنند، چه عواقب وخيم و خطرناكى براى امنيت دولتها و
صلح بينالمللى به وجود خواهد آمد؟ علاوه بر آن، وجود سلاح به عنوان ابزار اجبار و
نگهدارنده براى حفظ امنيت داخلى، ضرورى و لازم است. هر دولتى براى حفظ نظام سياسى،
اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى خود به دو عنصر «ايمان» و «اجبار» وابسته است. ابزار ايجاد
ايمان سياسى، تبليغات است و ابزار اجبار، تسليحات. چنين ضرورتى، ضعف بنيادين نظريه
خلع سلاح را آشكار مىسازد. از نظر تاريخى، روند مذاكرات خلع سلاح، بسيار كند بوده
و نتايج قابل ملاحظه و كارگشايى در پى نداشته است. همواره استدلالهاى موافقان و مخالفان
در ميزان و روش خلع سلاح، دستيابى به نتايج سودمند را مختل كرده است. با اين وجود،
يكى از نظريههايى كه در عمل، اگر چه به صورت صورى و ظاهرى، صورت تحقق يافت، خلع سلاح
بوده است. [1]
نظريه موازنه قوا، بخلاف سه نظريه قبلى يعنى سازمان بينالمللى
و امنيت دستهجمعى، حكومت واحد جهانى و خلع سلاح كه از جانب ايدهآليستها در روابط
بينالملل مطرح گرديدهاند، كوششى از جانب واقعگرايان و رئاليستهاست. نويسندگان معاصر،
موازنه قدرت را «پايه اساسى روابط ميان ملل»، «نمايش قاعده عمومى اجتماعى» و تقريباً
«نوعى قانون اساسى سياسى كه مىتوان آن را از گردش سياستهاى جهانى استخراج كرد» خواندهاند
[3] سه نظريه پيشين بر اصول اخلاقى، حقوق بينالملل، تعهدات و مسؤوليتهاى مشترك انسانى
و راه حلهاى مسالمت آميز تكيه و تأكيد دارند، در حالى كه نظريه موازنه قوا بر اصل «قدرت»
استوار است.
تئوريسينهاى توازن قوا (يا موازنه قدرت) در مورد چگونگى
حفظ صلح از طريق
[1] ر. ك. بحثى در باب خلع سلاح، جان رابينسون
و ديگران، ترجمۀ هرمز همايونپور.