نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 301
وجود داشته، از ادوار صلح به شمار رفته است. سوم آن كه:
اين ادعا كه موازنه قدرت، راهنماى جهان به سوى صلح است، صحت ندارد. ادعاى فوق بر اين
دليل استوار است كه دولتها دست به جنگ نمىزنند، مگر هنگامى كه معتقد شوند پيروزى با
آنان خواهد بود. ولى فقط هنگامى كه هر دو طرف واقعاً همزور باشند يا حداقل به اين مرحله
معتقد باشند، پيروزى خود را پيش بينى مىكنند. بنابراين موازنه قدرت، يكى از زمينههاى
توليد جنگ خواهد بود. آخرين نكته اين كه، بر طبق نظريه موازنه، خطر تجاوز از دولت قويتر
انتظار مىرود. در اين صورت نيز حقايق و واقعيات، نظريه موازنه را تأييد نمىكند.
دولتهاى بزرگ، جنگ بزرگى را آغاز نخواهند كرد، بلكه اغلب
و بدون استثنا، طرف ضعيفتر دست به جنگ مىزند. اين نظريه نمىتواند جنگهاى جهانى اول
و دوم را از طرف آلمان تبيين كند. [1]
نظريه اسلام پيرامون جنگ و صلح
اسلام، به عنوان يك دين كامل و جامع الهى، با پديده جنگ
و صلح به نحوى برخورد كرده است كه ارجحيّت نظريات و ديدگاههاى وى بر ديگران، مسجّل
و آشكار است.
سخن حق در اين باب از آنِ اسلام است و ما پيروان اين دين
آسمانى، بايد با شناخت صحيح احكام اسلامى در مورد جنگ و صلح، برنامههاى جامعه اسلامى
را تنظيم و هدايت كنيم.
الف- جنگ
از آيههاى قرآنى چنين استفاده مىشود كه پيامبران و ارباب
اديان آسمانى براى حفظ موجوديت خود، ناگزير به جنگ متوسل شدهاند؛ چرا كه آنها به مبارزه
با ستمكارى، شرك و ديگر انحرافهاى اعتقادى و اجتماعى قيام كردند و بدون ترديد، ستم
پيشهگان، چشم ديدن آنان را نداشتند. پيامبران ناچار بودند براى حفظ درخت توحيد و عدالتى
كه غرس مىكردند، با علفهاى هرزه، مبارزه كنند و گرنه نهضت آنان در نطفه خفه مىشد.