معاويه،
حيله عمرو بن عاص را پسنديد؛ صبحگاهان لشكر على عليه السلام خود را براى حمله
نهايى آماده مىكردند، ديدند حدود پانصد قرآن در پيشاپيش لشكر معاويه بر سر نيزه
است و نيروهاى تبليغاتى دشمن فرياد مىزنند: اى گروه عرب، رحمى به حال زنها و
بچهها بكنيد! اى مردم اگر ما همديگر را بكشيم، چه كسى مرزهاى روم و ايران را از
گزند دشمن حفظ كند! اى جماعت، دين از بين رفت! بياييد دست از جنگ برداريم و به حكم
اين قرآن تسليم شويم. [2]
همانگونه
كه عمرو بن عاص پيشبينى كرده بود، اختلاف در سپاه على عليه السلام آغاز شد.
عدهاى گفتند با آنها مىجنگيم، ولى عده زيادى از مقدسنماها كه پيشانىهايشان از
فزونى سجده پينه بسته بود، فريب خورده گفتند: ديگر جنگ براى ما جايز نيست. ما
تسليم قرآن هستيم.
از سوى
ديگر منافقان سپاه عراق نيز شروع به فعاليت كرده جمعيت زيادى را با خود همراه
نمودند و بر پذيرش صلح پافشارى كردند. [3]
اميرمؤمنان
عليه السلام كه نشانههاى فتح و پيروزى را به خوبى مشاهده مىكرد فرمود:
اى بندگان
خدا، من از هر كس ديگر، به پاسخگويى اين دعوت و پذيرفتن حكميت قرآن شايستهترم،
ولى (بدانيد) معاويه و عمرو بن عاص
[1]
- عمرو بن عاص با شناختى كه از بافت سپاه عراق داشت، اين حيله را پيشنهاد كرد