بدين جهت
مىجنگم كه سر به فرمان قرآن ننهادند. اينان مردمى هستند كه خدا را معصيت كرده و
پيمان او را شكستند و كتاب او را به پشت سر گذاردند.
سخنان آن
حضرت در دلهاى تيره اين جماعت اثر نكرد و گفتند: به «اشتر» پيغام بده كه دست از
جنگ بردارد و بازگردد. على عليه السلام ناگزير براى جلوگيرى از جنگ داخلى به «مالك
اشتر» پيغام داد و مالك برگشت. [1]
اين گروه
كوتهفكر تشخيص ندادند كه چرا دشمن آنگاه كه در آستانه شكست قرار گرفته، رو به
قرآن مىآورد و چرا پيش از شروع جنگ هنگامى كه على عليه السلام آنها را به فرمان
قرآن دعوت كرد، آن را نپذيرفتند و جنگ را شروع كردند [2] و مگر على عليه السلام كه
اينك فرمان ادامه جنگ را مىدهد، سالها براى ترويج قرآن، با دشمنان خدا نجنگيده و
بزرگترين فداكارىها را در ميدان نبرد از خود نشان نداده است؟
آنان از فرمان
رهبر سرپيچى كردند و حيله دشمن، علاقه به دنيا و پيروى از هواى نفس، چشم عقلشان را
كور كرد و با پذيرش آتشبس، ضايعهاى بزرگ براى اسلام پديد آوردند.
گزينش حَكَم
جنگ صفين
متوقف گرديد و بنا شد از هر طرف نمايندهاى انتخاب شود تا بر طبق قرآن حكم كنند.
مردم شام «عمرو بن عاص» را انتخاب كردند، ولى