مخصوص
خداست و وظيفه ما امر به معروف و نهى از منكر است. [1]
على عليه
السلام پس از اطلاع از اجتماع «خوارج» در حرورا پيش آنها رفت و سبب قيام آنها را
جويا شد. آنها گفتند: علّت قيام ما پيمانى است كه شما با معاويه بستهايد. آن حضرت
فرمود شما را به خدا، آيا يادتان است آنگاه كه قرآنها را بر سر نيزه كردند و شما
گفتيد: ما حكم قرآن را مىپذيريم، به شما گفتم اين مردم اعتقادى به دين و قرآن
ندارند و اين يك حيله است، ولى شما حرف مرا نپذيرفتيد؟ آيا من در پيمان حكميت شرط
نكردم، آنچه را قرآن زنده كرده، زنده كنند و آنچه را قرآن نفى كرده نفى كنند؟ حال
اگر اين دو نفر به حكم قرآن حكم كردند، ما نمىتوانيم با قرآن مخالفت كنيم و اگر
بر خلاف آن حكم كردند، ما از حكم آنها بيزاريم. آنها گفتند آيا داور قرار دادن
انسانها در دين خدا صحيح است؟ حضرت على عليه السلام فرمود: ما انسانها را داور
قرار نداديم، ما قرآن را داور قرار داديم و قرآن خود سخن نمىگويد، بلكه اين افراد
هستند كه با استناد به قرآن مىتوانند سخن بگويند. [2]
سخنان
على عليه السلام عده زيادى از آنها را قانع كرد و به كوفه برگشتند، ولى عده ديگرى
دست برنداشته، گفتند: اى على آنچه مىگويى درست است، ليكن اين عمل ما كفر بود و ما
توبه كرديم و اگر تو هم شهادت به كفر خودت مىدهى و پس از آن توبه مىكنى، ما با
تو خواهيم بود وگرنه با تو مىجنگيم. [3]
[1]
- تاريخ طبرى، ج 5، ص 55؛ مروج الذهب، ج 2، ص
395