اين گروه
كجانديش چنين برداشت كردند كه حكم به معناى حكومت است و شامل حكميت (داورى) نيز
مىشود، بنابر اين داورى نيز مخصوص خداست و اميرمؤمنان عليه السلام كه داورى
انسانها را در جريان حكميت پذيرفته، بر خلاف قرآن عمل كرده است.
آنان
نفهميدند كه «حُكْم» در اين آيه به معنى قانون است و مفاد آيه اين است كه هيچ كس
جز خدا حق قانونگذارى ندارد.
خوارج
غافل از آن بودند كه قرآن رأى ناپسند آنان را به صراحت رد كرده و در مواردى همچون
اختلاف بين زن و شوهر، دستور داده كه فردى از خانواده زن و فرد ديگرى از خانواده
مرد براى برطرف كردن اختلاف بين آنان حكومت كنند. [1] و در مورد تعيين كفاره شكار
عمدى در حال «احرام» [2] حكومت دو عادل را پذيرفته است. [3]
خوارج به
اين نكته توجه نكردند كه اختلاف بين دو گروه از مسلمانان، با اهميتتر از اختلاف
بين زن و شوهر و يا تعيين حيوانى است كه بايد در حجّ به عنوان كفّاره قربانى شود.
علاوه بر اين، اميرمؤمنان عليه السلام كه از روى اكراه، تن به پيمان حكميت داده
بود، در متن پيمان، قرآن را حاكم قرار داد نه انسانها را.
خوارج با
سوء استفاده از جوّ آزاد حكومت اميرمؤمنان عليه السلام در هر موقعيتى شعار مردم
فريب خود را تكرار مىكردند و با تبليغ عليه آن حضرت به سمپاشىهاى خود ادامه
مىدادند.
آنان از
شعار معروف خود مقصود ديگرى نيز داشتند و آن طرح