آنان
معتقد بودند مردى كه داراى همسر است، اگر زنا كرد سنگسار نمىشود و نسبت زنا دادن
به مردان، «حدّ قَذْف» [1] ندارد و در توجيه اين عقيده خلاف خود مىگفتند: در قرآن
سخنى از سنگسار كردن مردان زناكار به ميان نيامده است. [2]
آنان پى
نبردند كه قرآن كتاب كليّات است و بسيارى از جزئيات معارف اسلام را بايد از سنّت
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و روايات جانشينان آن حضرت (اهل بيت پيامبر صلى
الله عليه و آله و سلم) به دست آورد. به همين جهت بود كه پيامبر صلى الله عليه و
آله و سلم اهل بيت خود را همرديف قرآن قرار داد و خطاب به امّت فرمود:
من دو
چيز گرانبها را به عنوان امانت در ميان شما مىگذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد،
هرگز گمراه نمىشويد، يكى كتاب خدا و ديگرى عترتم اهل بيتم. [3]
الف- عقيده خوارج در زمينه امامت
خوارج
ابتدا عقيده داشتند كه جامعه اسلامى احتياج به امام و رهبر ندارد و به شورايى بودن
خلافت معتقد بودند، اما بعدها از اين عقيده دست برداشته و با «عبداللَّه بن وهب
راسبى» بيعت كردند. [4]
آنان
معتقد بودند كه امام مىتواند از غير قريش باشد و هر كس كه
[1]
- «حدّ قذف» عبارت است از هشتاد تازيانه كه بر كسى كه به ديگرى نسبت زنا بدهد جارىمىشود،
خواه مرد باشد يا زن