گفتند:
عقيده تو درباره على عليه السلام بعد از حكميت چيست؟ گفت: على از شما نسبت به دين
آگاهتر و تقواى او بيشتر است. گفتند: به گونهاى تو را مىكشيم كه تا به حال كسى
را نكشته باشيم. آنان دستهاى او را بسته و كنار رودخانه آوردند و در حال نشسته
سرش را بريدند. سپس به طرف همسر باردار او آمدند و شكمش را شكافته، او را به همراه
جنينش به قتل رساندند. [1]
قتل
«عبداللَّه» به قدرى ناجوانمردانه بود كه مورد اعتراض فردى مسيحى قرار گرفت. وى
باغبان بود. خوارج درباره قيمت مقدارى خرما كه بر درختى بود، با او گفتوگو كردند.
مسيحى گفت: آن را به شما بخشيدم، ولى آنان حاضر نشدند بدون پرداخت پول، خرما را
بگيرند.
مسيحى كه
شاهد صحنه قتل «عبداللَّه» بود، گفت: شگفتا شما فرد بىگناهى همچون «عبداللَّه» را
مىكشيد و از خوردن خرمايى بدون پرداخت قيمت امتناع مىورزيد.! [2]
ضرورت نبرد با خوارج
اميرمؤمنان
عليه السلام كه خود را آماده جنگ با معاويه مىكرد، با شنيدن خبر جنايتهاى خوارج،
آزاد گذاشتن آنان را روا نديد، زيرا مسأله از اظهار عقيده فراتر رفته و سر از قيام
مسلحانه و برهم زدن نظم جامعه در آورده بود. از اين رو، براى اطلاع بيشتر «حارث بن
مرّه» را به نهروان فرستادتا اوضاع را به او گزارش كند، اما خوارج وى را نيز
دستگير كرده، به قتل