چنانچه
در بحث قبل گفته شد، پيش از به قدرت رسيدن على عليه السلام، جامعه اسلامى دچار
انحرافهاى فرهنگى شده بود. اميرمؤمنان عليه السلام در رابطه با رفع اين مشكل،
مردم را به رعايت حدود و قوانين الهى كه دستخوش آرا و نظريات اشخاص بىصلاحيت شده
بود، فراخواند و آنان را از ارتكاب گناه و كارهايى كه حكم آن برايشان روشن نيست،
برحذر داشت. [1]
على عليه
السلام با استفاده از خطبههاى شيوا و سخنان بليغ خود و فرستادن نامه به گوشه و
كنار كشور به ارشاد و راهنمايى مردم و كارگزارانش پرداخت و آنان را از تعصبهاى
بىجا و دنياپرستى و پيروى از هواى نفس و ... بازداشت.
على عليه
السلام معارف قرآن را گسترش داد و با ارائه دستوراتى در زمينههاى سياسى، اقتصادى
و نظامى، فصل نوينى در معارف اسلامى و آيين كشوردارى گشود و ممنوعيت تدوين و نقل
حديث را كه در زمان خلفا اعمال مىشد، از ميان برداشت و خود به نقل حديث پرداخت و
دستور داد روايتهاى منسوب به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بنويسند. [2]
همچنين آن حضرت در هر موقعيّتى، اخلاق و روشهاى عملى پيامبر صلى الله عليه و آله
و سلم را براى مردم بيان كرد و سعى داشت روشهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
در جامعه زنده شود.
اميرمؤمنان
عليه السلام آنچنان در راهنمايى و ارشاد مردم كوشا بود كه وقتى از «حسن بصرى»
درباره آن حضرت پرسيدند، وى در جواب، به اين
[1]
- نهج السعادة فى مستدرك نهجالبلاغه، محمد باقر محمودى، ج 1، ص
224