چنانچه
گفته شد، يكى از مشكلات اميرمؤمنان عليه السلام پس از تصدّى حكومت، توطئههاى
سازماندهى شده از سوى گروههاى مخالف بود.
على عليه
السلام براى مقابله با اين توطئهها دست به اقداماتى زد، از جمله اينكه ابتدا،
اين گروهها را نصيحت كرد و به حقّ دعوت نمود و از سوى ديگر در برابر تبليغات
زهرآگين آنان به روشنگرى پرداخت. به عنوان مثال، هنگامى كه «طلحه» و «زبير» قتل
«عثمان» را به امام نسبت دادند و پيرامون آن هياهو راه انداختند، امام عليه السلام
فرمود:
به خدا
سوگند اينان از نسبتهاى ناروا به من، فروگذار نكردند و ميان من و خودشان به
عدالت، سخن نگفتند. اينان حقى را طلب مىكنند كه خود ترك كردهاند و خونخواهى خونى
را مىكنند كه خود ريختهاند. ... (و من مىدانم اينها قصد خونخواهى ندارند) بلكه
مىخواهند از مادرى كه از شير دادن باز ايستاده، شير بدوشند [1] و بدعتى را كه
مرده است زنده كنند. [2]
اين
گروهها ابتدا فعاليتشان در حدّ تبليغات مسموم و شايعهپراكنى بود، اما آهسته آهسته
مبارزه را از سخن و تبليغ به ميدان جنگ كشيدند و دست به جنايت زدند. على عليه
السلام ديگر ملايمت را جايز ندانست و با قاطعيت تمام، در برابر آنان ايستاد و شعار
و منطقش چنين بود:
به جان
خود سوگند، در جنگيدن با كسى كه با حق مخالفت كند و
[1]
- توقع دارند من هم مانند عثمان از مال فقرا و مسلمانان هر چه مىخواهند به ايشان
بدهم