responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه ای از حکومت علوی نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 18

با ورود اين سه نفر به سقيفه، جوّ مجلس تغيير كرد و جمعيت فهميدند كه اينان براى مخالفت آمده‌اند. ابتدا «عمر» خواست صحبت كند، اما «ابوبكر» مانع شد و رشته سخن را در دست گرفت. وى پس از حمد و ثناى الهى به تمجيد از «مهاجران» پرداخت و سابقه آنان را در ايمان و صبر و استقامت در برابر آزار و اذيّت مشركان، برشمرد. سپس با استدلال به اين‌كه مهاجران از خويشان و عشيره پيامبرند، شايستگى آنان را براى تصدى خلافت اثبات كرد و مخالفت با آنان را نوعى ظلم خواند. [1]

ابوبكر در سخنان خود تا حدودى اراده انصار را تضعيف كرد و براى اين‌كه احساسات آنان را به طور كامل فرونشاند و در ضمن حكومت را براى طيف خود تثبيت كند، گفت:

اى گروه انصار ما امارت امّت را برعهده مى‌گيريم و شما وزارت را، ما در امور با شما مشورت خواهيم كرد و هيچ كارى بدون نظر شما انجام نخواهد شد. [2]

با سخنرانى «ابوبكر» در ميان انصار اختلاف پيدا شد، بعضى از آنان از «ابوبكر» و مهاجران طرفدارى كردند و بعضى از «سعد بن عباده» و سرانجام جبهه انصار بر اثر نزاع و كشمكش تضعيف شد.

«ابوبكر» با استفاده از فرصت، رو به جمعيت كرد و گفت: اى مردم اين «عمر» و اين «ابوعبيده»! با هر كدام از آنان كه مى‌خواهيد به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بيعت كنيد. امّا آن دو نفر گفتند: اى ابوبكر تو


[1] - كامل، ابن‌اثير، ج 2، ص 329

[2] - همان

نام کتاب : جلوه ای از حکومت علوی نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 18
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست