شكست
كامل ناكثين و تلفات زياد دو طرف پايان يافت و نخستين موفقيّت نظامى، در ششمين ماه
حكومت اميرمؤمنان عليه السلام نصيب آن حضرت گرديد.
گذشت نسبت به سركشان
اميرمؤمنان
عليه السلام پس از پيروزى بر دشمن، بر اجراى مقررات مربوط به رفتار با دشمن تأكيد
ورزيد. آن حضرت به محمد بن ابوبكر فرمان داد تا از خواهرش، عايشه دلجويى نمايد و
اگر زخمى شده او را مداوا كند. خود نيز نزد عايشه رفت و او را به سبب انجام اين
كار نكوهش كرد. همچنين كار افرادى را كه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
را به ميدان نبرد آورده بودند، زشت شمرد.
آنگاه
به محمد فرمان داد تا چند روزى عايشه را در بصره نگه دارد.
سپس به
عبداللَّه عباس فرمود كه درباره رفتن به مدينه با وى گفتوگو كند.
عايشه در
آغاز حاضر به بازگشت نبود، ولى هنگامى كه از اراده قطعى امام مبنى بر فرستادن وى
به مدينه آگاه شد، بناچار پذيرفت.
اميرمؤمنان
عليه السلام فرمان داد تا عايشه را با احترام به مدينه بازگردانند.
شمارى
نيروى مسلح نيز او را در مسير همراهى مىكردند تا مبادا كسانى در بين راه وى را به
قتل برسانند و گناه آن را به گردن امام عليه السلام بيندازند.
اين
پيشبينى امام عليه السلام بسيار خردمندانه بود و شواهد بعدى نشان مىدهد كه كسانى
از قتل عايشه خرسند مىشدند؛ از جمله عمروعاص پس از جنگ به عايشه گفت: «اى كاش در
جنگ كشته شده بودى! وقتى عايشه علت را پرسيد، گفت: اگر تو كشته مىشدى به بهشت
مىرفتى و ما اين مسأله را دستاويزى براى حمله به على عليه السلام قرار مىداديم».
[1]
[1]
- ر. ك: كامل، ج 3، ص 255-258؛ تاريخ
طبرى، ج 4، ص 534-544