به اين
ترتيب، شام به مركز بسيار مناسبى براى همه فراريان و مخالفان حكومت على عليه
السلام تبديل شد. معاويه سفره رنگينى گسترد و همه ضدانقلابهاى منفور دستگاه حكومت
اميرالمؤمنين را بر سر آن نشاند و به آنان چنان غذاهاى چرب و لذيذ خورانيد كه از
هر چه حق و حقيقت بود چشم پوشيدند و به ثناخوانى و ستايشگرى وى پرداختند.
معاويه
مردم شام را در چنان جهانى نگه داشت كه اسلام را در بنىاميه خلاصه مىكردند. آنان
از عالم اسلام به طور كامل ناآگاه و بىخبر بودند و شخصيتهايى چون اميرمؤمنان
عليه السلام براى آنها كاملًا ناآشنا بودند؛ و بالاتر از آن نزد شاميان به عنوان
دشمنان اسلام شناخته مىشدند.
وقتى
اميرمؤمنان عليه السلام زمام امور را به دست گرفت، معاويه با آن حضرت به مخالفت
برخاست و زير پوشش خونخواهى عثمان؛ جنگ صفين را عليه آن حضرت به راه انداخت. وى در
اين كار تنها نبود و شمار زيادى از سياستبازان نيز فريب او را خورده گردش جمع شده
بودند كه معروفترين آنها عمروعاص بود. وى در حقيقت سمت وزارت معاويه را به عهده
داشت و در سختترين شرايط سياسى و نظامى به وى خدمت كرد.
نخستين نشانه مخالفت
پس از
آنكه معاويه از انتخاب اميرمؤمنان عليه السلام به خلافت آگاه شد؛ با فرستادن
نامهاى براى زبير او را به قيام براى خونخواهى عثمان دعوت كرد. مضمون آن نامه
چنين بود:
«از
معاويه به بنده خدا و اميرمؤمنان «زبير» من براى تو از مردم شام بيعت گرفتهام
آنان يكپارچه سر در قيد اطاعت تو نهادهاند و براى بيعت با تو به ما فشار
مىآورند. تو كوفه و بصره را حفظ كن كه به دست على بن ابىطالب نيفتد، زيرا با
تصرف اين دو شهر سرزمينهاى ديگر اهميتى ندارد. بعد از تو