سپاهى
تشكيل داده و براى نابودى شما به سوى شام حركت كرده است. [1]
مردم با
شنيدن اين سخنان به هيجان آمده و وى را تأييد كردند و آمادگى خود را براى رفتن به
جنگ اعلام داشتند. مردم از سراسر شام به لشكريان معاويه پيوستند و او در يك منزل
بيرون از شهر سپاه را منظم كرد و سازمان داد. شمار لشكريان وى 85 هزار نفر بود.
معاويه
كه مىدانست امام عليه السلام به سوى صفين مىآيد، زودتر به آنجا رفت و در
نقطهاى كه دسترسى به آب آسانتر بود، اردو زد.
نخستين برخورد
طلايه
لشكريان اميرمؤمنان عليه السلام در صفين وقتى خبر آمدن سپاه شام را دريافتند، از
بيم آنكه مبادا به محاصره دشمن بيفتند، آنجا را ترك كرده، به اميرمؤمنان عليه
السلام پيوستند. امام عليه السلام وقتى از علت آمدن آنان آگاه شد، كارشان را تحسين
كرد و آن را خردمندانه دانست. [2] سپس به آنان فرمان داد كه [با احتياط] پيش بروند
مالك اشتر را نيز به كمك آنان فرستاد. آن حضرت به مالك دستورهايى داد كه جملگى
نشانگر عدم تمايل قلبى امام به جنگ است و به ويژه تأكيد كرد، كه مبادامالك
آغازكننده جنگ باشد. از جمله فرمود:
پس از
رسيدن به ايشان، تو امير باش. ولى هرگز آغاز به جنگ مكن. چون با دشمن برخورد كردى،
براى اتمام حجت با آنها به