دست
بردار. معاويه سخن او را قطع كرد و گفت: چرا اين سفارش را به مولايت نكردى؟ او
پاسخ داد: او مثل تو نيست. او از نظر دين و فضيلت و سابقه در اسلام و خويشاوندى با
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برترين اين امّت است.
معاويه
كه خود از اسلام بهرهاى نبرده و فضيلتى براى خود سراغ نداشت به فرستادگان
اميرمؤمنان عليه السلام پرخاش كرد و با خشم گفت:
برخيزيد
و دور شويد كه ميان من و شما تنها شمشير داورى مىكند. يكى از فرستادگان امام عليه
السلام پاسخ داد: ما را از شمشير مىترسانى؟ به خدا سوگند كه به زودى تو را در
گرداب آن گرفتار مىسازيم. سپس برخاسته نزد اميرمؤمنان عليه السلام بازگشتند.
با
بىثمر ماندن گفتوگوها درگيرى ميان طرفين آغاز شد و تا پايان ماه ذىحجة ادامه
يافت. وقتى ماه محرم فرا رسيد. ميان دو طرف قرارداد متاركهاى تا پايان اين ماه
بسته شد. اميرمؤمنان عليه السلام در اين مدت نيز به گفتوگوى با معاويه ادامه داد
و چند تن از بزرگان سپاه خويش را نزد او فرستاد تا شايد بتوانند او را به پذيرفتن
صلح و تن دادن به حق فراخوانند.
اما
معاويه همچنان بر موضع خود پاى فشرد و سخن هميشگى خود را تكرار كرد: «من دست از
جنگ برنمىدارم. تنها شمشير ميان من و او حاكم است». وى همچنين مدعى شد كه بايد
سپاه اميرمؤمنان عليه السلام نيز به وى بپيوندند، چون كه او در طلب خون خليفه
مسلمانان است.
نمايندگان معاويه
معاويه
نيز در پاسخ به اقدام اميرمؤمنان عليه السلام هيأتى را به نمايندگى از سوى خود نزد
آن حضرت فرستاد. آنان موضوع قتل عثمان را مطرح