سرانجام
در يك نبرد شديد، سپاهيان حضرت على عليه السلام برترى خود را نشان دادند و
طرفداران معاويه را سخت در تنگنا گذاشتند. در همين هنگام يكى از شجاعان سپاه امام
عليه السلام به معاويه نزديك شد و جان او را به خطر انداخت كه محافظانش نجات
دادند.
اميرمؤمنان عليه السلام در ميدان جنگ
على عليه
السلام در جنگ وظيفهاى دوگانه داشت: هم فرمانده بود و هم رزمنده آن حضرت در حالى
كه اوضاع عمومى جنگ را زير نظر داشت و سپاهش را هدايت مىكرد، در مواقع ضرورى خود
به ميدان مىرفت و با دشمن به نبرد مىپرداخت. اين قضيه به ويژه زمانى اتفاق
مىافتاد كه دلاوران نامدار سپاه دشمن به مبارزهطلبى مىپرداختند. حضرت با كشتن
اينگونه افراد روحيه دشمن را تضعيف و روحيه سربازان خود را تقويت مىكرد براى
نمونه به يك مورد آن در جنگ صفين اشاره مىكنيم:
يكى از
غلامان بنىاميه به نام «احمر» كه فردى نيرومند بود، به ميدان آمد. امام عليه
السلام كه او را ديد قصد جانش را كرد. اما غلام حضرت مانع شد و با او جنگيد ولى
كشته شد. احمر كه جسور شده بود، خواست اميرمؤمنان عليه السلام را از پاى درآورد.
حضرت با سرعت و قدرت هر چه تمامتر خود را به او نزديك كرد و گريبانش را گرفته، از
اسب جدا كرد و بر زمين كوفت، چنان كه بازوان و شنانههايش درهم شكست. [2]