آن حضرت
به قضا و قدر الهى ايمان راستين داشت و مرگ و زندگى را به دست خداوند مىدانست به
همين خاطر از رويارويى مستقيم با دشمن باك نداشت. يكى از ياران امام عليه السلام
در صحنه نبرد از حضرتش پرسيد: اى اميرمؤمنان! آيا نمىترسى كه به خاطر نزديكى بيش
از اندازه به دشمن مورد سوء قصد واقع شوى؟ حضرت فرمود:
هيچ كس
نيست، مگر آنكه خداوند نگهبانى بر او گمارده است كه او را از فرو افتادن در چاه
يا ويران شدن ديوار بر او، و يا بلاهاى ديگر نگه مىدارد و هرگاه اجل فرا رسد اين
حفظ و مراقبت از ميان مىرود. [1]
اين
عالىترين و سازندهترين روحيهاى است كه يك سرباز جنگجو مىتواند داشته باشد. هيچ
پيشآمدى براى انسان بدون خواست خداوند متصوّر نيست و زمانى كه پروردگار مقدر كرده
باشد، هيچ چيز نمىتواند راه اعمال ارادهاش را سد كند. در چنين حالتى، ترس
بىمعنا مىشود و روحيه شجاعت و نترسيدن از دشمن تقويت مىگردد اين همان روحيهاى
است كه رزمندگان اسلام در جنگ با دشمنان بعثى از آن برخوردار بودند و بىباكانه به
پيروى از مولايشان، على عليه السلام در كام مرگ فرو مىرفتند و شجاعانه بر دشمن
مىتاختند.
فرار معاويه
معاويه
با آنكه از شيطنت و زيركى ويژهاى برخوردار بود، از شجاعت و دلاورى بهرهاى
نداشت. او بيشتر ترجيح مىداد كه در پشت صحنه نيروهايش را
[1]
- وقعة صفين، ص 250؛ ص 199؛ شرح ابن ابىالحديد،
ج 5، ص 199