نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 119
بگمار. نه چندان به دشمن نزديك شو كه تصور كنند تو در صدد
افروختن آتش جنگى، و نه چندان دور بايست كه گمان برند از آنان بيمناكى.
نامهاى نيز به زياد و شريح نوشت و از آنان خواست در اطاعت
مالك باشند. [1]
مالك با سرعت حركت كرد و خود را به مقدّمه سپاه رساند. چون شب
فرا رسيد «ابُو الْاعْوَرْ»- فرمانده سپاه پيشتاز معاويه- بر مالك شبيخون زد؛ ولى
چون با مقاومت سرسخت نيروهاى اسلام مواجه شد ناچار عقب نشست.
روز بعد «هاشِمِ بْنِ عُتْبَه» با «ابُو الْاعْوَر» به زد و
خورد پرداختند و با ردّ و بدل شدن چند پيام ميان فرماندهان دو طرف درگير و پايان
گرفتن روز، درگيرى نيز پايان گرفت. بامداد روز ديگر امير مؤمنان عليه السلام رسيد
و در نزديكى معاويه فرود آمد. [2]
جلوگيرى از آب!
اميرالمؤمنين عليه السلام هر چه تلاش كرد مكان مناسبى را
بيابد كه بتواند به فرات دسترسى پيدا كند نيافت، تنها يك راه وجود داشت كه آن را
هم «ابوالأعور» با چهل هزار نيرو مسدود كرده بود و از ورود سپاهيان اسلام بدانجا
جلوگيرى مىكرد.
لشكريان اسلام مدّتى تحمّل كردند ولى بالأخره تشنگى بر آنان
فشار آورد. از امام كسب تكليف كردند. حضرت «صَعْصَعَةِ بْنِ صوحان» را نزد معاويه
فرستاد و به او پيغام داد: