نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 121
پس از موافقت امام، وى با گروهى به جانب فرات حركت كرد و جنگ
سختى ميان دو طرف درگرفت چندانكه پياپى از سوى فرماندهان دو سپاه، نيروى تازه نفس
فرستاده مىشد. آتش جنگ لحظه به لحظه شعلهور مىگشت، سرانجام سپاهيان امير مومنان
عليه السلام پيروز شدند و راه منتهى به فرات را به تصرف خود درآوردند.
برخى پيشنهاد كردند ما نيز مقابله به مثل كنيم. چون اين موضوع
به گوش امير مؤمنان عليه السلام رسيد، دستور داد به قدر نيازتان آب برداريد و سپاه
معاويه را نيز براى استفاده آب آزاد بگذاريد؛ زيرا خداوند شما را پيروز و ظلم و
تجاوز آنان را دفع كرده است. [1]
اعزام نماينده
امير مؤمنان عليه السلام پس از تصرف راه آب، دو روز صبر كرد.
پس از آن، سه نفر از سران سپاه خود به نامهاى بَشيرِ بْنِ عَمْرو، سَعيدِ بْنِ
قَيْس و شَبَثِ بْنِ رِبْعى را نزد معاويه فرستاد و به آنان فرمود: «به سوى اين
مرد برويد و او را به اطاعت خدا و بيعت با من و پيوستن به جماعت فرا خوانيد.» [2]
نمايندگان در اول ذى الْحَجّه بر معاويه وارد شدند و مذاكرات
خود را شروع كردند. ابتدا بشير گفت: اى معاويه! دنيا سپرى مىشود و آخرت بر تو روى
مىآورد، و خداوند تو را به عملت پاداش مىدهد. بيا و از ايجاد تفرقه ميان امّت، و
خونريزى دست بردار. معاويه سخن او را بريد و گفت:
چرا اين سفارش را به مولايت نكردى؟ بشير پاسخ داد: او مثل تو
نيست، او از نظر دين و فضيلت و سابقه در اسلام و قرابت با رسول اكرم صلى الله عليه
و آله
[1] - كامل ابن اثير، ج 3، ص
282-285؛ وقعه صفين، ص
160-167