نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 122
برترين و سزاوارترين فرد به اين امر است.
پس از او «شَبَثْ» نيز سخنانى ايراد كرد. معاويه كه از سخنان
منطقى و كوبنده او جا خورده بود، پاسخى جز ناسزا گفتن نداشت و در حالى كه سخت
خشمناك شده بود، گفت: برخيزيد و دور شويد كه ميان من و شما تنها شمشير داورى
مىكند. «شبث» گفت: ما را از شمشير مىترسانى؟ به خدا سوگند به زودى تو را در
گرداب آن گرفتار مىسازيم، سپس برخاستند و نزد حضرت امير عليه السلام بازگشتند.
[1]
امير مؤمنان عليه السلام پس از آن به سپاهيانش فرمان داد تا
دسته دسته و به نوبت با هماوردان و قبايل همشأن خود در سپاه معاويه بجنگند.
و بدين ترتيب طرفين سرتاسر ذىالحجة را به جنگ و زد و خورد
پرداختند. [2]
اعزام مجدّد هيأت
فرا رسيدن مُحَرّم بهانه خوبى براى ترك مخاصمه بود؛ از اين رو
قراردادى مبنى بر ترك جنگ تا پايان مُحَرّم بسته شد. بدون ترديد حضرت امير عليه
السلام اين فرصت را بهترين وسيله براى انجام اقدامات صلحطلبانه خود مىدانست؛
بدين منظور هيأتى مركب از: عَدىِّ بنِ حاتَمْ، يَزيدِ بنِ قَيْس، شَبَثِ بنِ
رِبْعى و زياد بنِ خَصَفَه را به سوى معاويه فرستاد.
هر يك از نمايندگان آنچه لازم مىدانستند گفتند. ولى معاويه
منطق هميشگى خود را كه «من دست از جنگ برنمىدارم، تنها شمشير بين من و او حاكم
است» تكرار كرد و افزود: جماعتى كه شما ما را به طاعت و پيروى از آنان
[1] - وقعه صفين، ص
187-188؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص
285